دخترک چهل ماهه من...
سلام نفس مامان
سلام دختر شیرین زبونم
سلام به همه وجودم
عزیز دلم چهلمین ماهگرد تولدت برابر بود با اولین ماه سال
عدد چهل که مقدسه رو به فال نیک میگیریم
انشالله که همیشه سالم و سلامت باشی عزیز دلم
چهلمین ماهگردت مبارک باشه انشالله 140 سالگیت جشن بگیریم
از بعضی از بلبل زبونیهای این ماهت بخوام بگم
اولیش اینکه چند شب پیش شبکه نسیم داشت یک قسمتی از یک فیلم طنز قدیمی نشون میداد
که تو اون فیلم مهران غفوریان به زور میخواست مسافر سوار کنه و
مرتب به آقای بنفشه خواه میزد که سوار ماشین بشه و دربست حساب کنه
چند روز بعدش من به شوخی به پشتت زدم برگشتی با یک حالتی میگی
مامان مثل اون آقاهه میخوای منو بزنی من هم هرچی فکر کردم یادم نیومد
منظورت چیه شما هم مرتب میگفتی اون آقاهه رو میگم
بعد هم برگشتی اه مامان مهران غفوریان میگم دیگه
من واقعا موندم چه جوری اون قسمت از فیلم یادت اومد
جالبتر هم این بود که دیدم اسم مهران غفوریان هم بلد بودی
و به هوش و ذکاوت سرشارت بیشتر ایمان آوردم
دیگه اینکه
آقا جونت مثل همیشه خیلی سربه سرت میگذاره
شما برگشتی بهش میگی آقا جون اینقدر اذیتم نکن خدا رحمتت کنه
کلی از حرفت خندیدیم
دیگه جونم براتون بگه چند روزه خیلی به شبکه پویا وابسته شدی
و سریع خودت میری شبکه پویا رو میاری
دو ساعت دیشب باهات صحبت کردم که خوب نیست اینقدرپویا ببینی
چشمات کور میشه
بعد اینهمه سخنرانی من برگشتی با قیافه حق به جانب میگی
مامان میدونی چیه من باید از صبح تا شب پویا ببینم تا چشمام کور نشه
یعنی اون لحظه قیافه من دیدنی بودم
از تاثیر حرفام روی دخترکم مطمئن شدم و فهمیدم خیلی سخنران خوبی هستم
دختر قشنگم
از یادگیریهای این ماهت بگم که اینبار هم سه تا شعر و دو تا سوره از قرآن
و دعای فرج یاد گرفتی
اولین شعر اینه
دويدم و دويدم ......به كربلا رسيدم
كنار نهر آبي ...لب هاي تشنه ديدم
يه باغبون خسته ....بايك دل شكسته
كنار باغ تشنه .....زانو زده نشسته
كوچولوي شش ماهه ...كه پاك و بي گناهه
اگه طاقت بياره.....عموجونش تو راهه
آهاي آهاي ستاره...يه دختر سه ساله
خواب باباش و ديده...اشك مي ريزه مي ناله
امام مظلوم من !....كاشكي كنارت بودم
وقتي تو تنها بودي ..رفيق و يارت بودم
که خیلی خوب و با تسلط میخونی
شعر بعدی اینه
حسين عزيز دلهاست وقتي رسيد كربلا
گفت اگر بميرم ظلم رو نمي پذيرم
امده ام به كربلا زنده كنم دين خدا
خوبیها رو به پا کنم بدیها رو جدا کنم
امده ام فدا كنم علي اصغرم را قاسم و اكبرم را
سه ساله دخترم را
که این شعر هم با تسلط کامل میخونی
و آخرین شعر هم که شعر بچگیهای خودمونه اینه
گل گل گل !گل اومد کدوم گل؟
همون که رنگارنگه برای شاپرکها یه خونه ی قشنگه
کدوم کدوم شاپرک؟
همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده
با بال های قشنگش میره و برمی گرده
شاپرک خسته می شه
بالهاشو زود می بنده
روی گل ها میشینه شعر میخونه میخنده
که این شعر هم خیلی ناز و خوشکل میخونی
در ضمن این ماه دو تا از سوره های قرآن هم یادگرفتی
اولیش سوره قدر
دومیش سوره عصر
و دعای فرج هم با تسلط میخونی که البته اشتباهات تلفظی داری که خیلی بامزه میخونی
در ضمن آموزش لغات انگلیسی هم شروع کردم که چندین کلمه یاد گرفتی
که در پست بعد مینویسم
عکسهای زیر مربوط میشه به یکی از روزهای خوب بهاری
که برای هوا خوری به یکی از روستاهای اطراف یزد رفتیم
و من هم از فرصت استفاده کردم و با دخترکم راهی مناظر اطراف شدم
تا چند تا عکس به یادگار بگیرم
ریحان و عمو مهدی خان
این بچه ها هم بچه های بومی همونجا هستن که با ریحان دوست شدن
و حتی ژست گرفتن به سبک خودشون یاد ریحان دادن
این هم عواقب همون ژسته
در پایان یک تفریح و هواخوری جای شما بسیار خالی ناهار خیلی چسبید
عکسهای زیر هم عکس حسین آقا پسر خاله نسیمه
که عشق دخملی هستش و هروقت میخاد از بچه ای بگه حتما میگه حسین آقا
خیلی توپلی و دوست داشتنیه که از زمان بارداری قرار بود براش وبلاگ درست کنه
اما با گذشت نزدیک به هفت ماه از حسین آقا هنوز خبری از وبلاگ نیست
به علت زیاد بودن عکسها و طولانی شدن پست بقیه عکسها رو در ادامه مطلب میگذارم