تولد یک سالگی فرشته ی زمینی من...

هورااااامیرحسین مامان یک ساله شد

پسرم :

زندگی من ، من برای تو می نویسم

پسرم ,نبضزندگیم، من برای تو و خدای مهربان می نویسم.

پروردگارا  وقتی به فرزندم که پاره وجود من است نگاه میکنم معجزه تو را با تمام وجود حس میکنم

معجزه یعنی فرزند من از وقتی با یک سلول در وجود من رشد کرد

و من با تمام سلول هایم حسش کردم

تا وقتی تو توان به دنیا اوردنش را به من دادی

خدایا معجزه یعنی فرزند کوچک من که بعد از زمینی شدنش 

هنوز به بوی تن من و نبض من عادت دارد

معجزه یعنی حس مادری که تو به من ارزانی داشتی

فرزندم تو معجزه زندگی من هستی وقتی از بین هزاران زن و مرد فقط آغوش من آرامت میکند

تو معجزه هستی وقتی از روز شکل گرفتنت تا روز ولادتت صبوری را به من آموختی

خدایا چگونه شکر گویمت

وقتی صورت معصوم و نفس های آرام پسرم مرا از هیاهو و دغدغه های

دنیا به آرامشی عمیق می برد و آرامش را با تمام وجود حس میکنم

خدایا با تمام وجود م شکر گذارت هستم

وقتی معجزه ات را هر روز و هر ساعت به آغوش میکشم

پسرم از تو هم سپاسگذارم که با زمینی شدنت رنگ های زندگیم را بیشتر و پر رنگ تر کردی

پسر نازم...

 باورم نمیشه یک سال از اومدنت گذشته

انگار همین دیشب بود که حدود ساعت ۱۲ شب در شرایط خیلی حساس و خاص به دنیا اومدی

و شدی نقل مجلسمون
شدی داداشی آبجی مهربونت شدی زندگی ما

و با خنده هات خندیدیم با شیطنتهات ذوق کردیم

و با هر پیشرفتت قند تو دلمون اب شد

پسر نازم خیلی دلتنگ کوچیکیات شدم و دلم گرفت

اصلا نفهمیدم چه جور یک سال به این سرعت گذشت

و اینقدر آروم و مظلومی اصلا تو این یک سال سختی هاش یادم نمیاد

و فقط شیرینی بود و شبرینی

مخصوصا بازی کردنات با آبجی ریحان مهربونت

قربون صدقه رفتنهای آبجی جانت که زبانزد خاص و عامه

و اینقدر با اون زبون شیرین و کودکانه اش برات زبون میریزه

که فقط دوست ‌دارم بشینم نگاه کنم
و لدت ببرم از بودن شما دو تا عشق پاک زندگی من

انگار همین دیروز بود که استرس داشتم واکنش ریحان نسبت به ورود داداشش چیه

و همش میترسیدم ضربه ی روحی بخوره ولی اینقدر دخترم خانوم و فهمیده هست

که خیلی راحت تونست باهاش کنار بیاد و جالبه حتی داداشش بیشتر همه حتی منی که مادرش هستم دوست داره

و یک وقتهایی که کار دارم کافیه بهش بگم داداش بهت سپردم

اینقدر قشنگ نگهش میداری که خیالم از بابتت راحته

البته اینو بگم یک کم اولاش اذیت میکردی

و حتی یک مدت ناخنهای دستت میجویدی که البته طبیعی بود

چون قبلش تک نوه بودی و همه حواس به تو معطوف بود

و یه خورده اولش برات سخت بود

ولی ما با محبت زیاد و کم محلی کردن جلوی شما به داداشی تونستیم اوضاع رو بهتر کنیم

نفس من

به تو كه مي نگرم، همه زيبايي دنيا را، هر آنچه وصف شدني و هر آنچه توصيف ناپذير است را،

يكجا مي بينم...

در يكايك لحظه هاي بودنم، برايت سلامتي، شادماني، موفقيت و سربلندي آرزو ميكنم.

دوستت مي دارم بيش از آنكه در حجم انديشه ات بگنجد، از خدا ميخواهم ياري ام كند در اين امر خطير، تا

به تو بهترين ها را بياموزم و تو را هم آن سان كه شايسته بهترينها هستي پرورش دهم...

پروردگارا، مهربانا! زيباترين و برترين هديه های عمرم را تو به من دادي، آنرا بر من ببخش و همراهم باش تا

رساندن فرشته های من بر اوج قله هاي موفقيت 

پسر عزیزم 

!یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان را دیدی!از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی...

مهربان باش چون خودت لایق مهربانی هستی

دوست داشتنی من

عزیز دلم وقتی در آغوشت میگیرم و به چشمهای معصومت نگاه میکنم 

که عاشقانه به من نگاه میکنه

تمام غمهای دنیا رو فراموش میکنم 

وقتی از عصاره وجودم بهت میدم تمام لذت های دنیااز آن من است

وقتی با اون خنده های زیرکانه ات همه شیطتنها رو میکنی تمام شادی دنیا قسمت من است

وقتی با اون دستان کوچکت میخواهی از سر و کولم بالا  بروی تا شیطنت کنی بازهم

خوشیهای دنیا از آن من است

حیف که خیلی زود داره میگذره و من وقتی یاد آبجی ریحانت می افتم

که اون هم چقدر شیربن بود و الان خانومی شده برای خودش

واقعا دلم میگیره

دلم میگیره که شما هم خیلی زود بزرگ میشی و مردی میشی برای خودت

فقط بدون که من عاشقانه دوستت دارم 

و بهترینها رو برات از درگاه خداوند منان آرزو دارم

قدیمها چقدر خوب بوده که اینهمه بچه می آوردن و نهایت لذت از فرزندانشون میبردن

حالا بریم سراغ عکسهای گل پسری

اینجا با گل پسری به خانه  عموی مامانم رفته بودیم

اینم محبت خواهر برادری که با گوشی شکار کردم اون لحظه رو

تو این عکس هم چال خوشکل پسرم قشنگ معلومه

امیرحسین وقتی دختر میشود

لا لا لا لا بخواب آرام ...