جشن تولد ریحان عزیزم
سلام دخمل قشنگم
این روزها که داره میگذره آخرین روزهای سال 92 سالی
که پر از خاطره های شیرین بود
البته با بودن شما دخمل قشنگم که واقعا به یادمونی شد
و البته خاطره های تلخ که دوست ندارم بهشون فکر کنم
دخمل قشنگم دیگه الان 15 ماهه شدی
15 ماهگیت مبارک
باورم نمیشه خیلی زود داره میگذره
بازیهات حرفات نگاههای خوشکلت همه و همه خیلی بزرگ شدن
و شما دخمل خوشکلم واقعا خانوم شدی
انشاالله سالی که پیش رو داریم
سالی پر از خوبی و موفقیت و شادی برای همه نی نی وبلاگی ها
و به خصوص شما دخمل نانازیم باشه
کوچولوی قشنگم
اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است
اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می اورد
پس نوروزت مبارک
که سالت را سرشار از عشق کند
عزیز دل مامان
خیلی دلتنگم و دلم گرفته
دوست دارم زار بزنم و گریه کنم
اما به خاطر شما دخملم سعی میکنم شاد باشم و به روی خودم نیارم
قشنگ مامان
این چند روز که گذشت اتفاقات زیادی افتاد
اول از همه جشن تولد شما بود
که با یک مدت تاخیر اول به خاطر فوت مادربزرگم و بعد هم به خاطر یک سری مشکلات
بالاخره موفق شدم روز چهارشنبه 21 اسفند مراسم کوچیک
و البته به یادموندنی برات بگیرم
اول از همه از عمه خانوم و مامان جونی واقعا تشکر میکنم
چون واقعا در این مراسم بهم کمک کردن
انشاالله که همیشه سالم و سلامت باشن
از کمک عمه خانوم بگم
آخه قرار نبود تم خاصی برای تولد ریحانه داشته باشم
که تقریبا یک روز قبل از تولد عمه خانوم پیشنهاد داد و بعد هم تو اون روز از صبح تا شب
مشغول درست کردن تزئینات تولد بودیم
و روز تولد هم از صبح مشغول درست کردن غذا بودیم
واقعا خیلی نفس گیر بود اما به خاطر شما دخمل قشنگم همه چیز خیلی شیرین شد
و خستگیش از تنم در رفت
اول کیک سفارش دادیم که به شکل کفشدوزک بود
و بعد هم بقیه تزئینات به شکل کفشدوزک درست کردیم
از شب تولد هم بگم که
شما از صبح اون روز ساعت 8 با ما بیدار شدی
و تا شب که تولدت بود اصلا نخوابیدی
ولی اصلا انگار نه انگار خستگی در مقابلت کم آورد
از این ور خونه به اون ور خونه نانای میکردی و واقعا خوشحال بودی
یک لباس که تقریبا با تم کفشدوزک مناسب بود پوشیده بودی
که واقعا ناز و خوشکل شده بودی و مثل پرنسسها شده بودی
عزیز دلم واقعا دوست داشتم بشینم و نگاهت کنم
همه چیز با کمک مامان جونی و عمه خانوم خیلی خوب برگزار شد
راستی بابا جونی هم زحمت زیادی کشید که از همشون تشکر میکنم
فقط اون روز جای مامان جونی (مامان خودم) و خاله ها خیلی خالی بود
از کادوهای اونشبم بگم که قرار بود شب قبل تولد بریم با مامان جونی النگو بخریم
که به علت نداشتن وقت این امر به بعد موکول شد
و ما و مامان جونی سکه دادیم و قرار شد وقتی رفتم یزد النگو بخریم برات
آخه طلاهای یزد معروفه
یکی از خاله هام کاپشن داد و یکی دیگه از خاله هام هم لباس شلوار داد
دوست عمه جونی هم یه عروسک خوشکل بهت داد
که این عروسک هم خیلی دوست داشتی عزیز دل مامان حالا بریم سراغ تزئینات تولد
اینکه فلش کفشدوزکی مسیر تولد که به دیوار نصبش کردیم
این آویز هم به در آویزونش کردیم
ا
این هم آویز از نمای نزدیک
این هم تزئینات کفشدوزکی سالن پذیرایی
اینام شام اونشبه واااااااااااااای دهانم آب افتاد خیلی خوشمزه شده بود
دست همگی درد نکنه
غذای زیری کشک و بادمجان بود
این هم سالاد ماکارونی کفشدوزکی
این هم سالاد الویه کفشدوزکی
این هم کرم کارامله که هیچ ربطی به کفشدوزک نداره
راستی نوشابه هاو دوغ هم به شکل کفشدوزک درست کرده بودم
که تو یخچال بود و عکسش موجود نیست
و 4 تا ژله هم بود که تزئینش خوب از آب در نیومد و نگذاشتم
و مهمترین قسمت پذیرایی کیک تولد کفشدوزکی
اینام گیفت مهمونهاست که با یک کفشدوزک یک کاکائوی کفشدوزکی
و یه عکس خوشکل از ریحانم و یک متن زیبا درست شده بود
اینم کلاه کفشدوزکی ریحانه هست
اینم کفشدوزک کوچولوی ما پرنسس ریحانه
ا
راستی این دوچرخه خوشکلم عمو امیدت برات آورده بود دستش درد نکنه
اینم نسرین کوچولو دختر دوستم بود که نمیدونم چرا خیلی به شما حسودی میکرد
اینم عروسکیه که دوست عمه خانوم برات آورده بود دستش درد نکنه
راستی عمو مجید هم پول داد و عمه خانومت هم سکه
دست همگی درد نکنه