دو ساله و نیمه شدن ریحان عزیزم...
سلام عشق کوچولوی من
سلام همه امید و آرزوی من
سلام دخمل شیرین زبونم
خوبی عزیز دلم
از این روزهات بگم که باورم نمیشه نیم سال گذشت به همین زودی
و به چشم بر هم زدنی
جوجوی کوچولوی من که دیگه برای خودت خانومی شدی
سی ماهگیت مبارک
سه دهه از ماههای تولدت سپری شد
که میتونم بگم واقعا سرتاسر شیرینی و خوبی بود
و هرچه قدر گذشته رو مرور میکنم تا سختی ها و اذیتهای گذشته رو یادم بیاد اصلا یادم نمیاد
چون همه سختی ها و مشکلات با وجود شما تبدیل به شیرینی و لذت میشه
مامان الهی فدای اون شیرین زبونیات و ادا اطوارات بره که نمیدونم از کی یاد گرفتی
ولی وقتی حرف میزنی اینقدر خوشکل با دستات مطلب بیان میکنی
که چاره ای جز چلوندن و فشار دادنت نمیمونه هرچند با جیغ شما مواجه میشم
یک وقتهایی هم فقط میخوام اینقدر از اون لپهای خوشکلت گاز بگیرم و گاز گازت کنم
ولی باز هم با مقاومت شما مواجه میشم و پشیمون میشم
چند تا از شیرین زبونیات که یادم میاد
داشتی آب میخوردی یک خوردش ریختی برگشتی بهم میگی
وای مامان زندگیت به گند کشیدم
ساعت 11 صبح از خواب بیدار شدی میگم مامان بلند شو برو دستشویی بیا صبحانه بخور
میگی مامان خیلی خسته شدم منم موندم برای شما کوچولو خواب هم خستگی میاره
دیگه نمیدونم برای رفع خستگیت چکار کنم
یا مثلا آقا جون بهت گفته ریحانه بیا یکی گازت بگیرم
برگشتی بهش میگی نه من گناه دارما ناحارت (ناراحت) میشم گریه میکنما
دیگه اینکه آقا جون خونشون دستگاه فشار دارن که مرتب فشار آقا جون چک میکنن
شما قبلا خیلی از این دستگاه میترسیدی
ولی الان خیلی شجاع شدی و مثل خانوم دکترها دستگاه فشار برداشتی میگی
آقا جون بیا میخوام فشارت بدم و قشنگ دستگاه رو به دست آقا جون کردی
و دگمه start زدی قربونت برم که اینقدر دکتری بهت میاد
بعد هم یک عددی از خودت در آوردی گفتی فشارت هفتاد و هشته که واقعا نمیدونم از کجات در آوردی
جالبش اینه که چند روز پیش فشارت گرفتن دیگه بعد از اون دیگه میترسی که فشار خودت بگیرن
و اصلا قبول نمیکنی و آقا جون بهت گفته بیا فشار مولت (گردن ،اصطلاح یزدی) بگیرم
برگشتی گردنتو نشون دادی و میگی عمو مصطفی بهم گفته اینجا موله
آقا جون اذیت کردی آقا جون گفته باهات قهرم بلند شو برو خونتون برگشتی میگی
من با شما قهرم شما با من قهرنیستی بعد هم برگشتی گفتی
اینجا واس ماس یعنی کل اینجا واس ماس نمیدونم واقعا بعد سه ماه چه جوری این
تیکه کلامها یادت اومد و به جا استفاده کردی
یا اینکه عصر بابا از سر کار اومده بیدار شدی
برگشتی میگی خواب بودم چرا منو از خواب بیدار تردی(کردی)
دیگه جونم براتون بگه که چند وقت پیش که عمو احمد(عمو بابایی) خونمون بودن
شما داشتی تنقلات میخوردی و عمو برگشته بهت میگه این آشغالها جیه میخوری
شما دیشب بعد اینهمه روز گفتی مامان عمو احمد گفت این آشغالا جیه میخوری
از دلبستگیهات بگم که بدجور عاشق خندوانه و مخصوصا جناب خان هستی
و حتی اگه صد بار هم تکرارش پخش بشه بازهم دوست داری ببینی و
باهاشون میخندی و دست میزنی
مخصوصا خیلی خوشکل ادای جناب خان در میاری
مثل این موارد
میگی رامبد؟؟!!!رامبد دیگه چی چیه
یا رنگ آبی نه رنگ آلوورایی
یا مثلا این تیکه رو دقیقا با لحن جناب خان میگی
قربانت فدات ستاره بچینی بوس بوس خداحافظ
یا اینکه دیشب موقع خواب یکدفعه خیلی بامزه گفتی هوووووووووی هله و یک چیز دیگه هم میگفتی
که من فقط بندرش میفهمیدم
یا اینکه یک روز آقای جوان داشت مسابفه اجرا میکرد و میگفت
بگید شیشلیک کباب... که شما گفتی نه بگو افسر ارتش اتیش(اتریش)
قربونت برم که اینقدر به همه چیز دقت داری
از رفتارهای جدیدت هم بگم که مرتب با خودت حرف میزنی
و از خودت قصه میسازی و نمیدونم از کجا یاد گرفتی
راستی دیروز اولین شعر زندگیت هم گفتی بدون اینکه
هیچ شعر مشابهی شنیده باشی گفتی
یک دو سه چهار ..........غذامو بردار بیار
شاید خودت نفهمیدی شعر گفتی ولی من خیلی ذوق کردم از این ذوق لطیفت
از غذا خوردنت هم بگم که چند وقته خیلی بدغذا شدی و فقط نون و پنیر دوست داری
بدون هیچ چیز اضافه ای یعنی سه وعده دوست داری نون و پنیر بخوری
از مهارتهای جدیدی که یاد گرفتی
سوره والعصر تقریبا کامل یاد گرفتی بهتر بگم آخرش که بالحق و بالصبر قاطی میکنی
شعرهای جدیدی که یاد گرفتی
رمضان ماه خداست.......همه مهمان خدا
میرسیم به آسمون ......میشیم از بدی جدا
توی ماه رمضون.............همه آدمهای خوب
روزه میدیرن (میگیرن) باهم............از سحر تا به غروب
اینه پیغام خدا.................واسه ما بنده ها
روزه مثل رود نور ..............میده دلها رو صفا(این بیت خیلی روون نمیخونی)
شعر بعدی که خیلی خوشکل میچرخی مینشینی پا میشی و بامزه میخونی
کوچولو بچرخ میچرخم ............دور علی میچرخم
قبله (گبله)من همینه................امام اولینه
کوچولو بشین میشینم..................عشق علی و دینم
دشمنی با دشمنات.....................حک شده روی سینم(که دستت روی سینه ات میگذاری)
کوچولو پاشو پامیشم......................فدای مولا میشم
نوکر عاشقای ...............................حضرت زهرا میشم
کوچولو بایست می ایستم.................بدون که تنها نیستم
دست علی یارمه..............................خودش نگهدارمه
قربونت برم عزیز دلم یعنی واقعا لذت میبرم وقتی این شعر میخونی
عکس زیر مربوط میشه به باغ خاله منیرم که حدود دو ماه پیش رفته بودیم
عکسهای زیر هم مربوط میشه به ریحان جان و همبازی کوچولوش
سارینا کوچولو(نوه عمه بابایی)
سری عکسهای زیر هم مربوط میشه به باغ دایی بابایی
که حسابی ریحانه خانوم بهشون خوش گذشت و وحسابی شیطونی کردن