35 ماهگی و اتفاقات متعدد...

سلام عشق کوچولوی من

که روز به روز بزرگ و بزرگ تر میشی

نفس من

35 ماهگیت بهت تبریک میگم

انشالله تولد 135 سالگیت جشن بگیرم

عزیز دل مامان از اتفاقات این مدت بگم که

که 18 آبان من با بابایی و خانواده بابایی عازم کربلا شدیم

و به ناچار شما دخمل نازم به یزد بردم

و پیش مامان جون زهره موندی

آخه اگه میبردمت هم خودت خیلی اذیت میشدی

چون درک درستی از زیارت نداری و خسته میشی و در ضمن ترسیدم مریض بشی

و تصمیم گرفتم که نبرمت

هرچند دوری از شما هم برای من خیلی سخت بود ولی نبردمت

و شما هم با در نظر نگرفتن بعضی از کارهات دختر خوبی بودی

خیلی بهانه من نگرفتی و ناراحتیت درون خودت میریختی

و فقط بعضی وقتها به سرت میزد و خیلی لجبازی میکردی

و حسابی ماماجون زهره رو اذیت میکردی

و البته بهت گفتم یک عروسک بزرگ اندازه خودت برات سوغاتی میارم

که شما هم قبول کردی و یکی عروسک بزرگ خوشمل برات خریدم

یزد هم اگه ناراحت میشدی سریع برمیگشتی میگفتی

میرم به مامان بابام میگم البته با عمو مجیدت هم چند بار بیرون رفته بودی

من هم از کربلا بگم که واقعا بهمون خوش گذشت

و سفر روحانی و معنوی بود و بدجور دلتنگ کربلا  هستم

انشاالله که قسمت همه آرزومندهاش بشه

دیگه اینکه اگه یکی زشت حرف بزنه میگی چیه مثل یزدیها حرف میزنی

یا اینکه اگه لباس زشتی بپوشه میگی اه چیه مثل یزدیها شدی

واقعا نمیدونم اینها رو از کجات آوردی

یا اینکه عمو مجیدت کارتهای عابربانکش گم کرده بود و

داشت زیرمین دنبال کارتهای عابر بانکش میگشت

شما رفتی پایین میگی عمو مجید دنبال چی میگردی

و عمو مجید گفته دنبال عابر بانک

شما هم برگشتی میگی تو ماشینه و عمه دیده و گفته

چرا عمو مجید کارتهاش اینجا گذاشته

و درست میگفت یک هفته قبل تو ماشین بودیم و

عمه خانومت کیف عابر عمو رو دید و دقیقا همین جمله ها رو گفته بوده

و واقعا به هوش سرشار و دقت زیادت پی بردم عزیز دلم

از چیزهای جدیدی که یاد گرفتی بگم

شعر

سلام سلام آی بچه ها                 سلام آهای بزرگترها

سلام یعنی سلامتی               سلام یعنی نام خدا

هرکسی که سلام بده       هفتادتا ثواب میدن

حتی اگه کسی نبود          فرشته ها جواب میدن

که تقریبا خوب و کامل میخونی   

   عکسهای زیر مربوط میشه به

زمانی که برای دیدن دخمل دختر خاله ام به خانه اش رفتیم

و شما هم سریع رفتی سراغ میز آرایشش و لاکش برداشتی

و همه ناخنهات لاک زدی    

این هم شما و زهرا خانوم فسقل

عکسهای زیر هم شما و محسن جانید

که از اون ژستهای دختر خاله پسر خاله ای گرفتید و منتظر پیتزا هستید

شما و پیتزا که بیشتر علاقه به خوردن چیپسهاش داشتی تا خود پیتزا