ریحان به روایت تصویر (6 ماهگی) سری دوم
سریع دوباره آپ شدم که وبلاگ جیگر طلام کامل کنم
این سری هم عکسای شش ماهگیش گذاشتم البته ادامه سری قبل هستش
فکر میکنم جالب باشه وقت داشتین حتما ادامه مطلب ببینید
سلام خاله های عزیزم
عکسایی که میبینید مربوط میشه به یه مهمونی کوچیک
که به مناسبت آشناییم با دوست خلبانم گرفتم
این دوست سبزم که میبینید از اون ور آب اومده مربوط میشه به صحراهای آفریقا
به خاطر همین چند تا عکس ویژه باهاش گرفتم
ریحان و دوستان
این عکسم مربوط میشه به همون مهمونی که گفتم
به نظر خودم خوشکل شده
حتما ببینید
اولش اصلا این دوستم دوستش نداشتم
آخه قیافش یه جورایی ترسناک و نخواستنی بود
بیشتر که نگاهش کردم یک معصومیت خاصی تو چشماش دیدم
یک کمی که باهاش صحبت کردم دیدم دوست بدی نیست
اینجام میخواستم باهاش عکس یادگاری بگیرم خندم میگرفت
ولی بالاخره تونستم تمرکز کنم و یه عکس با ژست جدی بگیرم
ولی دیگه نتونستم تمرکز کنم و بازم خندم میگرفت
اصلا دیگه بسه هرچی با این دوست خارجیم عکس تکی گرفتم
بریم به عکسهای مهمونیمون برسیم
تو این مهمونی تقریبا بیشتر دوستام جمع بودن
اه اه این سبزی ول نمیکنه همش میخاد بیاد تو بغلم عکس بگیره
وااااااای کلافه شدم چقدر میچسبی به من اه
دوست خلبانم هم که یک ذره غیرت نداره انگار نه انگار
مثل اینکه باید بیخیال بشم عزیزم راحت باش هرجور دوست داری بشین
اینجام دارم به این آقا خلبان خوشتیپه میگم خاک بر سرت
مرد هم مردای قدیم
آخه غیرتت کجا رفته
اینجام دست به کتش شدم ازش خواهش کردم که حواسش بیشتر به من باشه
و بیشتر به من توجه کنه
اما مثل اینکه چشمش خوشکلای مجلس گرفته بود
بالاخره موفق شدم که کمی نفس راحت بکشم