ریحان جان و اولین زیارت امام رضا (ع)
سلام دوستان عزیز نی نی وبلاگی
خودتون و نی نی های خوشملتون خوب و سلامتین
چند روز رفته بودیم مشهد به پابوس امام رضا (ع) جای همتون خالی خیلی خوش گذشت
و برای همتون دعا کردم
البته با مامان جون و آقا جون و عمه و عموی ریحانه و البته با بابا رضا رفته بودیم
همه چیز خیلی عالی بود
از شما عزیز دردونه بگم که همینکه پات به صحن ورودی حرم رسید از ذوق و خوشحالی
دیگه دست از پا نمیشناختی و به سرعت همه مسیر میدویدی و انگار نه انگار که هیچکس دنبالت نیست
و با خیال راحت کل مسیر راه میرفتی و عشق میکردی
قربونت برم عزیز دلم که اینقدر بزرگ شدی
که میتونی دیگه با پاهای خوشکلت همه مسیر بری عزیزکم
توی حرمم که میخواستی راه بری و مجبور بودم با موبایل و خوراکی مشغولت کنم
تا بتونم یک کمی زیارت کنم و البته با شیرین کاریهات و خنده های خوشکلت
دل همه رو میبردی عزیز دلم
جلوی ضریح نبردمت ولی از دور تبرکت کردم
یک روزم رفتیم زیر زمین حرم حاج آقا داشت صحبت میکرد نمیدونم چرا
تقریبا نیم ساعت بدون هیچ حرکتی وایساده بودی نگاهش میکردی
حاج آقا هم فکر کرد پسری گفت چه پسر خوشکلی و بهت خوراکی داد
از عکس گرفتنتم بگم که
خیلی سخت بود ازت عکس بگیرم
آخه یک لحظه نمیتونستم نگهت دارم و همش میخواستی راه بری
این چند تا عکس هم با کمک عمو امیدت گرفتم
تا در اتاق باز میشد شما به سرعت از اتاق میومدی بیرون و از پله ها بالا میرفتی
اینجا هم لابی هتله که کنار آکواریوم ازت عکس گرفتم
اینجام تو سوئیت نشوندمت و با بدبختی چند تا عکس ازت گرفتم شیطون بلا
اینجا هم بیرون اتاقمون که عمو امید نگذاشت از پله ها بالا بری و اشک شما خانوم خانوما در اومد
تو این عکسم که سر مبارک از نرده ها بیرون کردی و داری منظره پایین به این شکل تماشا میکنی
اینجام که مسیر برگشته و شما همینکه رسیدی به قطار مرتب از خستگی قر زدی
و بعد از اینکه شیر خوردی خوابیدی و گذاشتمت تخت بالا کنار ساکها
بخواب عزیز دلم بخواب لالا