17 ماهگی نفس مامان
گلبرک لطیف من؛ناز دردانه ی 17 ماهه من :
شیرین زبانی های این روزهایت را چگونه بنویسم که حق مطلب را ادا کند؟
که وقتی می گویم جز خوردن و مچاله کردنت راهی نیست، بفهمی که حقیقتا" راهی نیست!!
باید بزرگ شوی، خودت ببینی و بشنوی!
حتــــم دارم روزی که این نوشته ها را می خوانی ؛
لبخند ملیحی بر لبانت نقش بسته ...
لبخندی از سر شوق ، از خاطرات خوش کودکی .
لبخندی از روزهای اول شیرین زبانیهایت...
که برایت باور نکردنیست این گونه بودنت را ، این گونه کوچک و تازه کار بودنت را !
عزیز بی همتای من ؛
فردا ، تو می خوانی و تصور می کنی و لبخند می زنی ،
امروز ، من می نویسم و تصور می کنم و لبخند می زنم ...
دختـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرکم :
من خدا را به بهترین نام هایش قسم دادم ؛
برای خوشبختی تو ...
خوب باش مادر ...
17 ماهگیت مبارک همه وجود من
آرام جانم!
این روزهاکلمات همچون دُر از دهان پاکت بیرون می آیندورنگ می دهند
به روزانه های من
بگذار تا زین پس برایت بنویسمشان,بلکه یادم نرود جابه جا گفتن اصواتت
را پس و پیش گفتن حروفت را.بنویسمشان تا یادم بماند.....
آن روزی که متنی را میخوانی ,بلند,رسا ,شیوا.. شاهزاده کوچک من
یادم بماند این قصه از کجا شروع شد.
البته تا اونجایی که یادم میاد برات مینویسم عزیز دلم
خرما---اما عددها رو هم یک دو سه رو میگی بعدش هم میگی نه ده
لاک---لاتنجمه---نجه
هیس خوابیده---هیس آبیده(البته با اشاره به طرف و انگشت گذاشتن روی بینی مبارک)
عمو مهدی---عمو مهدی عمو مجید---عمو مجید مامان---مامان
نرگس---نتس(در بعضی مواقع که کارم داری اسمم صدا میزنی) لب تاپ---تپ تاپ
آب بازی---آب بیزی عمه---عمه بابا---باباناخن---ناخو
موتور و دوچرخه---چخه(خیلی هم علاقه داری و التماس میکنی که سوارت کنن)
نسرین---نسین آقا---آقا سوسک---توسک لالا---لالا
موز---موس ماست---ماسسلام--تلام توت--توت
فعلها رو هم کمی به کار میبری
مثلا بده میخام نمیخام در بیار همه رو خیلی قشنگ تلفظ میکنی
از شیرین کاریهای جدیدت هم بگم که
مثل همیشه عاشق آب بازی هستی و خونه مامان جونی
تو حیاطشون همیشه یک لگن پر آب هست یک روز که تو حیاط داشتی بازی میکردی
دویدی به سمت لگن و با لباس شلوار نشستی داخل لگن و دیگه با بدبختی از لگن بیرونت آوردیم
دیگه فقط منتظری در باز باشه و بری طرف حیاط
یک روز عصرم که همه خواب بودن شما خانم خانوما از خواب بیدار شده بودی
و در حیاط باز بوده
رفتی از پله ها پایین و داخل لگن نشسته بودی و به تنهایی آب بازی میکردی
خیلی از کارت شوکه شده عزیزکم
دیگه اینکه یک بار آب افتاده بود توی حلقت خودت با دستای کوچولوی خوشکلت میزدی
به پشت گردنت که مثلا خوب بشی نفس من
دیگه اینکه برای خودت لالایی میخونی
و دست میزنی روی سینه خودت لالایی میخونی و خودت خواب میکنی
آمار همه چیز هم داری هرچیزی که تو خونه دنبالش میگردیم
اگه دیده باشی قبلش سریع یادت میاد و میری میاریش
مثلا چند تا از خونه بازیهات انداخته بودی زیر گاز و من دیدم کمه بهت گفتم کجاست
دویدی به سمت آشپزخانه
و سعی میکردی از زیر گاز درشون بیاری
یا مثلا مگس کش گم شده بود بهت گفتیم کجاست رفتی از زیر مبل آوردیش
هرکسی هم که خوابیده باشه بهش اشاره میکنی و میگی هیس آبیده
قربونت برم عزیز دلم که اینقدر باهوشی و حواست به همه چیز هست
تا تلفن زنگ میخوره گوشی برمیداری
و میگی الو بعد هم از خودت با آب و تاب چیزایی میگی که من نمیدونم چیه
راستی امروز دقیقا یک سال از وبلاگ نویسی من میگذره و به قولی تولد یک سالگی وبلاگته
عزیز دلم
پس یک ساله شدن وبلاگت هم مبارک
و آخرین خبری که دارم چند روز پیش 13 و 14 دندونت هم دوباره خودنمایی کرد
ولی ایندفعه خدا را شکر اذیت نکرد به طوری که اصلا متوجه در اومدن دندونات نشدم
مبارکت باشه خوشکلم