شیطنتهای مادرانه
سلامی به گرمی این روزهای بهاری
به همه دوستان خوبم
و به دخمل نانازم
خوب و خوشین
راستی تو این پست میخوام از حس عجیب دخملم بگم
راستش بخوای از بچگی دخملم همه چیز بو میکرد
الان دیگه خیلی شدت گرفته به طوریکه هر غذایی که میخوام بهش بدم
اول بو میکنه بعد میخوره اگه از بوش خوشش نیاد اصلا دهان نمیزنه
مثلا فلفل دلمه ای گفت بده بهش دادم بو کرد بعد هم پرت کرد اون طرف
حتی یک چیز جالبتر بگم از روی بو وسایل بقیه هم تشخیص میده
مثلا کت عموش برداشته بود بو میکرد گفت عمو مجید
یا زیر پوش باباش روی مبل بود برداشت بو کرد بعد گفت بابایی
نمیدونم نمونه مشابه داره توی بچه های شما اصلا خوبه یا بده
بگذریم
امروز اومدم چندتا از عکسهایی که از دخملی تو خواب گرفتم بگذارم
البته باعکسهای قبلی متفاوته
در ضمن از بس دخملی شیطونه و مثل جت حرکت میکنه
توی بیداری به سختی میشه ازش عکس گرفت
منم تو خواب دخملی سوژه کردم و چند تا عکس ازش گرفتم
توی این عکسهام از خواب بیدار شدی و با توپات شروع کردی به بازی کردن
منم لباس تنت کردم و چند تا عکس ازت گرفتم
دخمل قشنگم
راستی جدیدا به این شکل میشینی دخمل کوچولوی من
که به شکل قورباغه هست
مامان جونی میگه خوب نیست
اما هر چی بهت میگم بی فایده هست و اکثرا اینجوری میشینی
این سه تا عکسم هیچ ربطی به عکسهای بالایی نداره
این عکس النگوییه
که عید بابایی برای دخملی عیدی گرفته بود که تو پستهای قبلی نوشته بودم
این عکس هم برای امروز ظهره
که دخملی این سبد از طبقه زیر زمین آورد بالا که باهاش بازی کنه
منم ازش عکس گرفتم
اینجام دخمل شیطونم نمیدونم چه جوری این کفشها رو که پاشنش
12 سانته پوشیده بود و نمیدونید با چه مهارت و با چه سرعتی
از این ور خونه به اون ور خونه میدوید
باور کنید منی که مادرشم نمیتونم اینجوری با این کفشها راه برم