هیجده ماهه شدی...
سلام عزیز دل مامان
و سلام به دوستای نی نی وبلاگی خودم
بعد از کلی غیبت با کلی خبر اومدم
اول از همه اینکه دخمل قشنگم هیجده ماهه شدی
مبارکت باشه عزیز دلم
باورم نمیشه اینقدر زود 18 ماه گذشت یعنی بعد از این هم اینقدر زود میگذره
واقعا باورش برام سخته
چهارشنبه 28 خرداد واکسن 18 ماهگیت زدم عزیز دلم
اولش که رفتیم درمانگاه کلی شیطنت کردی
بعد هم قد و وزنت چکاپ کرد
وزنت 12 kg
قد 84 cm
دور سرت 48 cm
که گفت خدا رو شکر همه چیزت عالیه عزیز دلم
بعدش که واکسن زدی
کمی گریه کردی ولی بعدش مظلوم شدی و تا خونه پیاده اومدی
عزیز دلم وقتی رفتم واکسنت بزنم گفت آخرین واکسنشه تا زمانی که بخوای بری مدرسه
یعنی این 6 سال هم مثل این 18 ماه اینقدر زود میگذره
واقعا خیلی زود گذشت عزیزم دیگه داری یک کودک مستقل میشی که حق انتخاب داری
و میتونی بگی این میخام یا نمیخام
الهی قربونت برم وقتی اومدیم خوب بودی و درد نداشتی
بعد اینکه خوابیدی و از خواب بیدار شدی
تازه دردت شروع شده بود
الهی بمیرم برات ولی چکار کنیم که چاره ای نیست و برای سلامتیت لازمه عزیز دلم
از خواب بیدار شدنت همانا و ناله و گریه کردنت همانا
تب شدیدی کرده بودی و خیلی بی حال بودی
و مرتب میگفتی پات اوف و نمیتونستی راه بری
هیچی هم که نمیخوردی حتی استامینوفنت هم میریختی بیرون
حوله چند بار سرد کردم و گذاشتمت روی پاهات
اینقدر جیغ کشیدی که جرات نمیکردم دست به پاهات بزنم
امروز هم هنوز کمی شل راه میری ولی خیلی بهتر شدی عزیزکم
دیگه از این اتفاقات چند روزه بگم
که بعد چند روز بیحالی و بی اشتهایی بالاخره دندون 15 و 16
همزمان با هم تقریبا 20 خرداد در اومد مبارکت باشه عزیز دلم
که دندونای پایینته
از شیرین کاریهات و شیرین زبونیهات بگم
که همچنان نقل مجلسی عزیز دلم
و با حرفها و کارهای جدیدی که یاد گرفتی واقعا دلبری میکنی
مثلا اینکه منو میخابونی و لباست میزنی بالا
و سرمو میچسبونی به شکمت و میگی عیشی بخور
قربونت برم اینقدر بامزه اینکارها رو انجام میدی
که میخام درسته بخورمت و اینقدر فشارت میدم که جیغت در میارم
بد جور عاشق میوه هستی و همه میوه های این فصل دوست داری
به طوریکه اگه یک ظرف مثلا زرد آلو ببینی ببخشید مثل نخورده ها دو تا دستات پر میکنی
دو تاهم میگذاری دهانت
و وقتی میخای هسته اونو در بیاری 90 درجه روی بشقاب خم میشی
و به شکل خیلی بامزه هستش میندازی توی ظرف
دیگه اینکه به ماشین حساب میگی نه ده نمیدونم از کجا میدونی برای حساب کتابه
عاشق توپ بازی هستی و هرجا ببینی دیوونه میشی و حتما باید بهت بدن
دیگه اینکه خیلی به اینکه هرکسی باید وسایل خودش استفاده کنه مقید هستی
و اگه مثلا من مانتوی عمه خانومت بپوشم اینقدر عمه عمه میکنی که آدم دیوونه میکنی
و حتی در مورد پتو و متکا هم صدق میکنه
همچنان عاشق ممنون گفتن هستی و چه چیزی بدی یا بگیری در هر صورت میگی ممنون
و حتی اگه خودت هم نباشی و مثلا من چیزی به کسی بدم اینقدر حواست هست
سریع میگی ممنون قربونت برم که اینقدر باادبی
فعلها رو بیشتر به کار میبری مثلا میگی بسه بخور بیا بشین بگیر بده
دیگه جونم براتون بگه همچنان عاشق نقاشی هستی
و شعرش هم کاملتر روی صورت با اشاره انجام میدی
و میخونی چش چش ابرو دخ دهن بعد هم دور صورتمون دست میکشی
و میگی موهاش دست
دیگه اینکه عاشق خونه بازی هستی و نمیدونم چرا بهش میگی ابی و
خیلی زود همه رو درست میکنی
روز قبل از اینکه واکسن بزنی با هم رفتیم پارک
و با نسرین کوچولو دخمل دوستم
چند تا عکس ازت گرفتم که توی این پست میگذارم