این روزهای نفسم

سلام به دوستان روزه دارم

توی این ماه عزیز از همه شما روزه دارها التماس دعا دارم

و سلام به دخمل شیطون بلای خودم

مامانی نمیدونم چرا اینقدر به شیر وابسته شدی شکموی من

آخه نمیگی من بیچاره روزه هستم فقط میخوای بچسبی به من و شیر بخوری

هرچی هم خوراکی میگذارم جلوت میخوری بعد هم میگی عیشی(شیر)

بدتر از اون اینکه دوست داری به حالت خوابیده شیر بخوری

و لباس منو میگیری میکشونی طرف اتاقت و میگی عیشی لالا

قربونت برم جیگر مامان که اینقدر راحت طلبی

عزیز دل مامان از این روزهات بگم که بازم خیلی شیطون و بلا شدی

و البته یک خصوصیت بد هم پیدا کردی جدیدا که برای رسیدن به هر چیزی سریع بغض میکنی

و میزنی به گریه و امان از وقتی که بهت ندم خونه رو روی سرت میگذاری جیگر طلای من

فکر کنم تو این سن بچه ها اینجوری میشن

نمیدونم واقعا چه برخوردی بکنم

البته میدونم که همه میگن نباید هرچی خواستی بهت بدم تا این عادت از سرت در بره

اما اگه گوش ندم اینقدر مظلومانه گریه میکنی که آدم دلش برات کباب میشه

اگه مادر نباشی راحته برات که بهش محل نگذاری و به حال خودش بگذاری

تا به قول بقیه از سرت در بره

اما چه کنم که مادرم نمیتونم اون لحظه توی بغلم نگیرمت و قربون صدقت نرم عزیز دلم

تا آرومت کنم و البته اون چیزی که میخوای بهت میدم(بدترین کار ممکن)

دخمل کوچولوی من یک کار دیگه ای که جدیدا یاد گرفتی اینکه سریع میری خبر گذاری میکنی

مثلا اگه من اذیتت کرده باشم سریع به حالت خاصی میری به بابات میگی بابا مامان

یعنی مامان اذیتم کرد

یا مثلا مامان عمه و بعد هم از خودت صداهای بامزه در میاری که مثلا داری توضیح میدی

قربونت برم فکر کنم یک سال دیگه هیچ خبری هیچ جا در امان نباشه

همچنان عاشق تلفن جواب دادن هستی

و گوشی که جواب میدی میگی الو للام یعنی الو سلام

بعد هم از این ور خونه به اون ور خونه راه میری و نمیدونم چی میگی

بعد هم از حرفهای خودت میخندی قربونت برم که اینقدر نمک داری عزیز دلم

بعد هم مرتب گوشی بوس میکنی و برای طرف بوس میفرستی

راستی به شکل خیلی بامزه بوس هم میفرستی

اول کف دستت بوس میکنی بعد هم خیلی محکم به دست فوت میکنی

فکر کنم این بوس خوشکلت تا هزار کیلوتر اون ورتر هم بره دخمل با محبت خودم

راستی یک کار دیگه هم که جدیدا دیدم انجام میدی اگه ببینی بابایی خوابیده به غیر از

اون کارهای قبلی که دست میگذاری نوک بینی مبارک و میگی هیس آبیده

اینکه به شکل خیلی با مزه خروپف میکنی و ادای خروپف باباجونی در میاری عزیز دلم

کلی از این شیرین کاری جدیدت خندیدم

دیگه جونم براتون بگه از کارهای جدیدت شیرین عسلم

اینکه دیدم دفتر تلفن برمیداری و مرتب به دفتر تلفن نگاه میکنی و بعد شماره میگیری

قربونت برم آخه دخمل باهوش من از کجا فهمیدی که ما از دفتر تلفن شماره میبینیم بعد

شماره میگیریمدر ضمن به هرچیزی که توش عدد داشته باشه میگی نه ده

این کلمه هم از خودت در آوردی مثلا به صلوات شمار که عدد داره یا ماشین حساب...

توی این پست میخوام از هندونه خوردن دخملی چند تا عکس بگذارم

این عکسها رو چند روز پیش که رفته بودیم خونه آقا جونی از نازگلم وقتی که رفته بود

توی آشپزخونه از روی میز پوست هندونه با قاشق آورده بود که بخوره گرفتم

که دوست دارم از زبون خودش بگم

تا کسی حواسش به من نیست بگذار اینجا بشینم یک دل سیر پوست هندونه بخورم

نه خیر اینجا نمیشه کمرم درد گرفت بهتره برم روی مبل بشینم اونجا راحتتره

واااااااااااااای چکار سختیه نمیشه اصلا خورد که اه اه

باید یک فکری به حال خودم بکنم کسی که کمکم نمیکنه

آهان فهمیدم یک فکر بکر

پوست میارم بالا اینجوری راحتتره خوردنش

به به های های چه حالی میده اینجوری هندونه خوردن

و در آخر که دیگه چیزی از صورتم پیدا نیست آخ که تو این روزهای گرم تابستون چه حالی میده

پیشنهاد میدم شما نی نی کوچولوها هم امتحان کنید مطمئن باشید ضرر نمیکنید

بعد از قسمت هندونه خوردن چند تا تیکه از لباسهایی که با باباجونی برای دخملی خریدم توی این پست میگذارم

اینم پشت این تاپ خوشکله که برات خریدم عزیز دلم

این لباس شورت خوشکل هم مامان جونی (مامان خودم)از مشهد زحمت کشیده

برای دخملی سوغات آورده

دستش درد نکنه

این پیراهن خوشکل هم خاله نسیم از مشهد زحمت کشیده سوغات آورده برای دخملی

دست خاله نسیم هم درد نکنه