و اینبار 22 ماهه شدن نفسم...
سلامی دوباره به همه نی نی وبلاگی های عزیز
و سلام به دخمل عزیزتر از جانم
اول از همه 22 ماهه شدنت رو بهت تبریک میگم عزیزکم
انشالله که سالم و سلامت باشی
نفس من این بار هم نسبت به ماههای قبل خیلی بزرگ شدی
و تقریبا تمام صحبتات رو به شکل جمله بیان میکنی
دیگه اینکه همونطور که تو پست قبلی گفتم عمه خانومت داشت قصه شنگول و منگول برات تعریف میکرد
یاد گرفتی به شکل کامل و البته خیلی خوردنی و بامزه میگی کیه میزنه
منم مادرتون غذا OHORDAM براتون وااااااااااای که چقدر ذوق کردیم وقتی این شعر خوندی
و طولانی ترین جمله ای بود که برای اولین بار بیان کردی و مرتب ازت میخواستیم که دوباره این شعر بخونی
دیگه اینکه شعر توپولویم توپولو رو وقتی برات میخونم آخر شعرها رو یاد گرفتی میگی
بعد هم میگی مامان خوبی دارم
جونم براتون بگه که فعلها رو کامل به کار میبری و مرتب میگی بیبین بیشین پاشو برو اونور بخور بخواب
بیا نیخوام(نمیخوام )دیگه همه چیز بلدی بگی و توی یک پست نمیگنجه بخوام بگم
صورتت که میشورم میگی OL KHOSHON(با حوله خشک کن)
تا یک ذره دستت کثیف میشه میگه دست بیشور
وقتی میخواد بری بیرون میگی بدو بریم بچه ها دیر شد
از اوضاع و احوالت بگم که هنوز سرماخوردگیت کامل خوب نشده
و اشتهات خیلی کم شده و اصلا مثل قبل با اشتها غذا نمیخوری
و مرتب دستت تو دهنته نمیدونم دندونت میخواد در بیاد که چیزی نمیخوری
اصلا توی این سن باید دندونت در بیاد
این چند تا عکس زیر مربوط میشه به ماه رمضون که داشتی نماز میخوندی
و یادم رفته بود بگذارم اینجا داشتی قنوت میخوندی دخمل با ایمان خودم
این عکسم که به رکوع رفتی و نمیدونم چه ذکری داشتی برای خودت میخوندی
این عکسم در حال سجده رفتن هستی و مقدمات سجده رو فراهم کردی
و با دهانت اینجوری روی مهر سجده میکنی عزیز دلم
نمازت قبول باشه مومنه خانوم
این عکسم هیچ ربطی به اون عکسها نداره فقط برای تنوع گذاشتم
ا