زیبا روی 27 ماهه من...
سلام دخترکم
سلام عزیزکم
و سلام به تو که تمام هستی من هستی
نفس من زبانم از توصیفت عاجز است
از بس که در این روزها شیرین زبانی میکنی
شیرین کاری و دلبری میکنی و
همه رو عاشق خودت کرده ای
واقعا نمیدونم این روزهات رو چه جوری بیان کنم
که حق مطلب ادا کنه
آخه وقتی باهات حرف میزنم
فکر نمیکنم مقابل من دخترک 2 ساله نشسته
چون واقعا حرفات رفتارت و کارهات به بچه 2 ساله نمیخوره
خوشمل من
27 ماهه شدنت هم بهت تبریک میگم
انشالله ماه زیبایی که پیش رو داری و البته
سال جدیدی هم که پیش رو داری سالی باشه پر از خیر و برکت
وسالی باشه پر از شادی و موفقیت و پیشرفتهای چشمگیر
برای شما و برای همه ی نی نی وبلاگی های عزیز
جیگر من
حتی برای مراسم چهلم بابابزرگ بابایی که به یزد رفته بودیم
اونجا هم نقل مجلسشون بودی و با شیرین زبونیهات همه رو ذوق زده کرده بودی
و اصلا غریبی نمیکردی و هرچی که بلد بودی میخوندی تا نظر همه رو به خودت جلب کنی
بهت گفتم مامان الحمد لله بخون شما هم گفتی الحمدلله که پسندیدندم
من موندم این شعر دیگه از کجات اومد
آخه حدود 4-5 ماه پیش کلیپ یک دختر بچه رو که میخوند دختری بودم به کنج خونه
رو چند بار دیده بودی و از اون موقع یادت مونده بود دختر باهوش من
و همین شعرت سوژه شده بود و از اولش به این شکل میخوندی
دختری بودم خونه آب میکشیدم روخونه
آرزو داشتم شوور (شوهر)کنم تل بزنم فرق یکبر کنم
از خونه تاجر دیدندم الحمدلله پسندیدندم
مامان جون مامان جون قرآن ردم کنم
میدونی مختم(زمختم) با خارسو در میفتم
ای خار سوی قرقرو خواستی پسر نزایی
حالا که عروس آوردی تل بزن تل بزن دم دهنت گل بزن
که شعر اصلیش بیشتر از اینه و من هم دوست نداشتم این شعر یاد بگیری
که مخصوصا توی یزد شده بود سوژه و همش ازت میخواستن این شعر بخونی
و میگفتن آرزوت چیه میگفتی شوور کنم(شوهر) کنم
و همه کلی از حرفت میخندیدن و میگفتن دیگه باید برم فکر جهیزیه
آخه فسقلک من ما توی این سن ازدواج کردیم توی کارهامون موندیم
شما از حالا این آرزو رو میکردی
از شیرین کاریهات بگم
رفتی تو اتاق عمه داشته درس میخونده عمه دعوات کرده که سر و صدا نکن
شما هم برگشتی میگی عمه میخوای تمرکز کنی قربونت برم که اینقدر خوشکل جواب میدی
دیگه اینکه دیروز رفتی عروسکت از توی اتاق برداشتی میگی نی نی دلت برام تنگ شده بود
بعد هم اومدی به مامان جون میگی مامان جون نی نیم مریضه شربتش بده خوب بشه
مامان جون بهش شربت داده دوباره میگی خوب نشده و اینبار به عمه خانومت گفتی مریضه
و اون هم رفت بیرون و مثلا بردش دکتر و وقتی اومد گفت دکتر بهش آمپول زد و شماهم قبول کردی که
خوب شده قربونت برم دخمل وظیفه شناس خودم
دیگه اینکه برای مراسم بابابزرگ بابایی که به یزد رفته بودیم شما رو خونه مامان جون گذاشتیم
و داشتیم آماده میشدیم که بریم برای مراسم سر خاک
که شما به بابا گفتی بابا کجا میری؟بابا هم گفت میریم خونه باباحاجی
شما هم گفتی آهان میری پیش خدا(آخه شما میگی باباحاجی رفته پیش خدا)
بعد از مدتی دلت طاقت نیاورد گفتی بابا نرو پیش خدا ماهم از این حرفت همچنان متعجب
که دوباره دلت طاقت نیاورد و بعد چند دقیقه گفتی بابایی منم ببر پیش خدا
قربونت برم از این صحبتهای شما و بابایی ما کلا تو فضا بودیم و همچنان متحیر
دیگه جونم براتون بگه از اون شیرین زبونیهات به بابا گفتی بابا گوشیت بده
و قر میزدی که بده بده بابا هم گفت بچه صبر کن(یک کم به حالت تندی)
شما خانوم پرتوقع ما نمیدونم دیگه این حرف از کجا یاد گرفتی که بابا میگم درست حرف بزن
قربونت برم بابایی کلی خندید و گفتیم از این به بعد باید حواسمون به لحن حرف زدنمون هم باشه
که خانوم کوچولوی ما بدش نیاد
هرچیزی هم بهت بگیم سریع میگی باشه یا یک کاری که ازمون میخوای بهمون میگی
بعد هم میگی باشه مامان وقتی هم یک چیزی میخوای بگی تکه کلامت کلمه میگم هست
راستی تقریبا نماز خوندن هم کامل بلد شدی
و حتی اذکار رکوع و سجده هم نصفه نیمه بلدی مومنه خانوم من
چند روز پیش هم که نمازم تموم شده بود اومدی بهم میگی مامان قبول باشه
راستی چند روز پیش که داشتم دهانت نگاه میکردم دیدم دندون 19 داره خودنمایی میکنه
مبارکت باشه عزیزکم
عشق کوچولوی من
فقط مشکلی که داری و نمیدونم چرا هیچ جوری درست نمیشی با پسر خاله کوچیکت محمد امینه
همینکه میبینیش نمیدونم چرا ضمیر ناخودآگاهت میگه بایدبری طرفش و
چشمتون روز بد نبینه به هر وسیله ممکن میخوای ترورش کنی
با دست بهش میزنی میگم الان از دستات سوسک میاد (آخه از سوسک میترسی)
شما هم کم نمیاری و میری با پاهات بهش میزنی میگم از پاهات سوسک میاد بیرون
و شما هم همچنان کم نمیاری و ایندفعه با سر بهش میزنی و همچنان از من ترساندن با سوسک
و اینبار شما با شکمت بهش هل دادی و روی اون کوچولوی بینوا نشستی
قیافه من از اینهمه سیاست شما برای ترور محمد امین خان واقعا دیدنی بود
جالبه که هروقت هم میری طرفش میگی فقط محمد امین بوسش کنما باشه؟؟
ولی نمیدونم شیطون میره تو جلدت و دست خودت نیست
یعنی وقتی شما دو تا کنار هم باشید واقعا آرامش از ما میگیرید
اون طفلک هم برعکس شما خیلی مظلومه و اصلا بهت پس نمیزنه و آدم دلش براش کباب میشه
فقط یک خوبی که داره فعلا خیلی مو نداره وگرنه کچلش میکردی
از آموخته های جدیدت بگم که
به غیر از شعر دختری بودم به کنج خونه
شعر
وقتی بابام بوس میکنه هی لپم بوس میکنه
مثل خودم حرف میزنه فکر میکنه قد منه
منم میخوام بزرگ بشم قد بابام قد بکشم
تا بشه اندازه پام اندازه کفش بابام
کامل و درست میخونی
شعر
ببین چقدر تمیزم پیش همه عزیزم
دستام صابون زدم مسواک به دندون زدم
اتو شده پیرهنم پر از گل دامنم
شسته شده لباسم میرم سر کلاسم (این بیت و بیت قبلی قاطی میکنی)
دوستم دارن بچه ها میگن بیا پیش ما
تقریبا کامل بلدی دخمل باهوش خودم
البته با اشاره و خیلی خوشکل میخونی
دیگه جونم براتون بگه شعر
لباس من قشنگه تمیز و رنگارنگه (رنگارنگ نمیتونی درست تلفظ کنی)
گل داره دسته دسته کنار هم نشسته
شاپرکهامیبینند روی گلها میشینند(شاپرک هم بد تلفظ میکنی)
با این لباس که دارم مثل چیم بهارم
مامان خریده این را دوستش دارم یک دنیا
این شعرم تقریبا کامل و خوب بلدی شیرین عسل من
از کلمه های انگلیسی که جدیدا یاد گرفتی بگم
بستنی گوجه اسباب بازی مدرسه شب بخیر مامان بابا
دوچرخه آب ساعت کتاب دست پا بینی صورت دندون
لباس آبجی عصر بخیر و صبح بخیر هم نصفه نیمه بلدی
کلمه های زیادی یاد گرفتی فعلا همینها رو یادم میاد
راستی برای عیدت چند تا لباس پیراهن کفش جوراب شلواری خیلی خوشکل خریدم
که وقتی میپوشی مثل فرشته ها میشی
مبارکت باشه عسلکم
که بعدا عکسهاش میگذارم عکسهای عیدت فعلا در دسترس نیست
عکسهای قبل عیدت که در مسیر یزد گرفتیم برات میگذارم عزیز دلم
این عکس هم مربوط میشه به پسر خاله بابایی محمد یوسف که شما رو خیلی دوست داره