عسل بانوی 29 ماهه من...
سلام دخترم سلام قشنگم
و سلام عشقم...
عزیز دل مامان خیلی روزها داره زود میگذره و من هر روز که میگذره بیشتر دلتنگ گذشته میشم
باورم نمیشه یعنی الان شما فرشته کوچولوی من 29 ماهه که به زندگیمون وارد شدی
واقعا انگار همین دیروز بود که
برای اولین بار ضربان قلبت رو شنیدم و به قدری کوچیک بودی
که نمیتونستم تشخیصت بدم حس تازه ای در قلبم متولد شد که تو باعثش بودی
اولین حرکاتت را که حس کردم زیباترین جلوه ی هستی درونم متولد شد
اولین باری که صدای گریه ات به گوشم خورد یگانه ترین آوای هستی در گوشم متولد شد
و من با تمام وجود خدا را شکر کردم...
اولین باری که در آغوشت گرفتم،
گویی خودم نیز متولد شده بودم در لباسی جدید، لباس مادر...
تو خالق اولین های تکرار نشدنی زندگی من هستی
دختر قشنگم
تمام روزهای که درونم و کنارم زیستی برایم هرروز تولدی دوباره بوده...
از تو و خدای مهربانمان برای لمس این لحظه های ناب سپاسگذارم...
عزیز دلم
این روزها مثل برق و باد داره میگذره و من فقط آرزو دارم
که در آینده وقتی به این روزها فکر میکنم واقعا لذت ببرم که هیچ چیزی
برای شما کم نگذاشته باشم و حسرت این روزها رو نخورم
دختر نازم
29 ماهه شدنت بهت تبریک میگم
انشالله 129 سالگیت جشن بگیرم
دختر باهوشم اول از همه از پیشرفتهای این ماهت بگم که
چند تاشعر و کلمه انگلیسی یاد گرفتی
شعر جوچه جوجه طلایی که به این شکل میخونی
جوجه جوجه طلایی...نوتت(نوکت)سرخ و حنایی..
تخم خود را شتستی(شکستی)...چگونه بیرون جستی
گفتا جایم تند(تنگ) بود...دیبارش(دیوارش)از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت...نه کسی ز من خبر داشت
دادم به خود یک تتان(تکان)...مثل رستم پهلبان(پهلوان) (که در اینجا خودتم تکون میدی)
تخم خود را شتستم(شکستم)...اینگونه بیرون جستم
شعر بعدی که خوب بلدی در مورد امام زمان(عج)
ای گل گلها سلام...سرور و مولا سلام
مهدی زهرا سلام...بقیه الله سلام
آقای مهربونم ...درد و بلات به جونم
مته(مکه) یا تلبلایی(کربلایی)...نمیدونم کجایی
ولی تا زنده هستم...منتظر تو هستم
دلم برات تند(تنگ)میشه...دوست دارم همیشه
آخرین شعری که یاد گرفتی و البته مثل شعرهای قبلی کاملا مسلط نیستی
و بعضی از بیت ها رو من اولش میگم و شما بقیش میخونی
اتل متل پربانه(پروانه)...نشسته روی شانه
صدا میاد چه نازه...میگه وقت نمازه
به این صدا چی میدن(میگن)...اذان ادامه(اقامه)میدن(میگن)
شیطونه ناراحته...دنبال یک پرصته(فرصته)
میگه آهای مسملون(مسلمون)...نماز بعدا بخون
هرکسی که زرنده(زرنگه)...با شیطونه میجنجه(میجنگه)
وقت نماز که میشه...هر تاری(کاری)تعطیل میشه
نماز چقدر شیرینه ...ابل (اول)بقت(وقت)همینه
قربون شیرین زبونیت برم که واقعا این شعرها رو خیلی خوشکل میخونی
انشالله بتونم فیلمش براتون بگذارم
دیگه از پیشرفتهات بگم
که سوره ناس هم یاد گرفتی البته خیلی مسلط نیستی
از لغات انگلیسی که یاد گرفتی
حال شما چطوره؟ ممنون در
پنجره خواب پیاز
خونه دوست انگشت کیف کفش
و عمه خانومت هم بعد دو سال بهت یاد داده بیای محکم بوسمون کنی
و بعد هم میگی I LOVE YOU
فعلا همینها رو یادم میاد که مثل بلبل همه رو میگی دختر زرنگم
از شیرین زبونیهات بگم
یکی اینکه داشتی توپ بازی میکردی من هم با پا بهش زدم از شانس افتاد روی اوپن
شما برگشتی میگی وای مامان چقدر شانس آوردی منم
یا اینکه صبحها من یک وقتهایی برنامه صبحی دیگر میبینم که داشت برنامه پخش میشد
که برگشتی میگی مامان تموم که بشه تو خورشید قسم دادی میاد
بازم منو میگی
یا مثلا یک تیکه از غذا افتاده روی زمین میگی آخ مامان حیفی
از هنرمندیهات هم بگم که درخت سیب تقریبا خوب بلدی بکشی
با اینهمه سیب
خب بریم سراغ عکسها
وااااااای که چقدر این روزها برای گرفتن عکس اذیتم میکنی
یعنی آدم واقعا کلافه میکنی دخمل شیطون من
این عکسها هم فکر کنم 20 سالی پیر شدم تا ازت گرفتم
عکسهای آتلیه مامان...
این عکس هم در حیاط خونه مادر بزرگ خدا بیامرزم گرفته شده
و این هم عکس به قول دخملی یسنان که ماشاالله خیلی خوشمزه هست
عکسهای زیر هم یسنا فسقل نوه ی خاله خانومم هستن
که روز جشن تکلیف دختر خاله ام ازش گرفتم
که متاسفانه ریحان من از اول مراسم تا آخر خواب تشریف داشتین
و عکسی در دست نیست
این دو تا لباس چند روز پیش برات خریدم عزیزکم
این لباس هم پارسال خاله فاطمه زحمت دوختش برات کشید
دستش درد نکنه