سه ماهگی پسرم و همایش شیرخوارگان حسینی...
سلام دوستان خوبم
و سلام اول به دختر ارشدم که اینروزها بدجور ابراز علاقه به داداشیش میکنه
و بعد هم به پسر مظلومم که واقعا مظلومه
که یک موقعهایی از کارهایی که ریحانه باهاش میکنه دلم براش میسوزه
و البته امیر حسین اکثرا فقط میخنده
عزیر دل مامان به همین زودی سه ماهه شدی و سه ماهه شدنت بهت تبریک میگم عزیزکم
از اتفاقات این مدت بگم
اول از همه اینکه در روز سه شنبه 6 مهر شما رو برای ختنه به درمانگاه قرآن و عترت بردیم
آخه بابایی خیلی اسرار داشت که ختنه شما سنتی باشه و
میگفت دردسرش کمتره
ساعت 4:30 عصر وقت داشتیم که شما گل پسری برعکس
همه پسرها که ختنه رو انجام میدادن گریه میکردن شما گریه نگردی
و فقط نگاه به اطراف میکردی
ولی البته بعد یه مدت تو ماشین که بودیم شروع به گریه وحشتناک کردی
که فکر کنم اولین جیشت کردی که خیلی برات دردناک بود
و بعد از اون تا یکی دو روز بهت استامینوفن و چرک خشک کن میدادم
که خدارا شکر زود خوب شدی
راستی روز سه ماهه شدنت برای چکاپ قد و وزنت
به مرکز بهداشت روبروی خونه مامان جون بردمت که گفت رشدت نسبتا خوبه
وزنت : 6 kg
قدت :61 cm
دور سرت: 34 cm
پسر قشنگم
اتفاق دیگه این ماه همایش شیرخوارگان حسینی بود
که صبح زود به اتفاق بابایی به حرم حضرت معصومه رفتیم
که با اینکه ساعت 7 رفتیم نتونستیم طبقه پایین بنشینیم
و به طبقه بالا رفتیم مراسم خیلی خوبی بود
تعداد انبوهی از مردم بچه های کوچولوشون آورده بودن
که بیمه حضرت علی اصغر کنن انشالله
از اخلاق و رفتارت بگم پسر عزیزم
که مثل خودم خیلی مظلوم و نجیبی و در همه حال داری میخندی
به طوریکه شب عاشورا تاسوعا که بردمت هیئت حتی تو تاریکی الکی به مردم میخندیدی
و همه مردم از خوش اخلاقیت تعریف میکردن
انشالله همیشه به حق حضرت علی اصغر همینطور خوش اخلاق و نجیب بمونی
روز عاشورا هم لباس علی اصغر تنت کردم و هیئتی که ظهر عاشورا رفته بودیم
چندتا از خانومها بغلت کردن به نیت علی اصغر امام حسین
و روضه خوان روضه حضرت علی اصغر خواند
غم انگیز بود تصور مظلومیت و معصومیت حضرت علی اصغر
اوضاع خوابت هم که خدا را شکر خوبه
دیگه اینکه خیلی بازیگوش شدی و همش دوست داری همه باهات حرف بزنن
و شما هم بخندی و همینجور مرتب دست و پا میزنی
و عکس العملهای بامزه در میاری و صداهای نامفهوم در میاری
از دختر قشنگم هم بگم که بدجور ابراز احساسات به داداشی میکنه
و مرتب وقتی بیداره دوست داری بغلش کنی رو پات بگذاری باهاش حرف بزنی
و کارهایی که ما انجام میدیم شما برای داداشیت میخوای انجام بدی
که البته توقع زیادی هستش که شما که خودت هنوز کم سن و سالی
درک کنی که نباید با داداشی این کارها رو بکنی و ...
ولی یکی از رفتارهات خیلی بامزه هست
و اون قربون صدقه رفتن هاته
به قدری خوشکل باهاش حرف میزنی و قربون صدقش میری که
یک وقتهایی شک میکنم که شما سه سال و نیمه هستی
آموزش دخملی هم که فعلا به طور کامل قطع شده
ولی خود دخملی شبکه پویا که میزنه اکثر آهنگهاش حفظه
و کلا خیلی علاقه داری که همه چیز حفظ کنی و بخونی
حیف که دیگه با اومدن داداشی وقتم آزاد نیست که بتونم مثل قبل
خیلی چیزها رو یادت بدم
خب بریم سراغ عکسهای این ماه
این عکس که خیلی دوستش دارم زمانی که خواب بودی داشتم ازت عکس میگرفتم
که مثل همیشه وقتی از خواب بیدار شدی خندیدی و من هم عکس العمل شما
رو شماره گذاری کردم خیلی بامزه شده
اینم که عکس از خوابت در شکلهای مختلفه
اینم عکس قبل از ختنه شما که شما رو برای ختنه آماده کردیم
البته به کمک مامان جونی(مامان بابایی)
اینم علی اصغر کوچولوی من که خیلی با این لباس ناز شده بودی
این هم ریحان و عمو مجیدش که خیلی همدیگه رو دوست دارن
و اینجا هم عمو مجید طبق سنوات گذشته سقا شده بود و روز تاسوعا و
عاشورا با کوزه مخصوص به زائران حضرت معصومه آب میداد
اینم محبت زیاد از نوع خواهر برادری
دخملی قابلمه به سر ژست گرفته
اینجا هم که دخملی و امیرحسین از حمام اومده بودن
و حسابی گرم گرفتن