یگانه دختر ریحان جانیگانه دختر ریحان جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
گل پسرم امیرحسین خانگل پسرم امیرحسین خان، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

زیباترین لبخند خداوند ریحان جان

ریحان جان و همایش شیرخوارگان حسینی

1392/8/19 19:35
نویسنده : مامانی
283 بازدید
اشتراک گذاری

قيامت بي حسين غوغا ندارد

"شفاعت بي حسين معنا ندارد"

حسيني باش كه در محشر نگويند"

چرا پرونده ات امضاء ندارد

 

 

عکسهای کارت پستال شهادت حضرت علی اصغر,تصاویر کارت پستال شهادت حضرت علی اصغر,کارت پستال شهادت حضرت علی اصغر,شهادت حضرت علی اصغر,شهادت حضرت علی اصغر محرم

سلام به دوستان خوب خودم

و سلام به دخمل قشنگم

2 روزه وقت نکردم بیام آپ بشم و گزارش همایش شیرخوارگان رو بدم

از اونجایی شروع میکنم که ریحان عزیزم زود خوابوندمش تا صبح برای رفتن به همایش اذیت نشه

اما از شانس بد من به علت سرماخوردگی که یکدفعه سراغ دخملم اومد

تا صبح صد دفعه بیدار شد و قر زد و گریه کرد و بینیش گرفته بود و نمیتونست شیر بخوره

به هرحال صبح ساعت 7:30 موبایلم کوک کردم که زود به همایش برسیم

عمه خانوم از شب گفته بود فردا صبح میبرمتون

اما هرچی صداش کردم دیدم نه بابا خوابشون خیلی عزیز تشریف داره

ناامیدانه رفتم بابایی رو صدا کردم و تقریبا ساعت 8:30 بود که به همایش رسیدیم

جمعیت بسیار زیادی اومدن به طوریکه به سختی جا گیرم اومد

اونجام دخملم روضه علی اصغر که میخوندن مرتب آب آب میکرد

اما وقتی بهش آب میدادم نمیخورد

نمی دونم چرا ولی پیش خودم گفتم شاید از حضرت علی اصغر خجالت کشیده

قربونت برم خیلی روز به یادموندنی برای من بود

من شما رو بیمه حضرت علی اصغر کردم و گفتم

انشااله خدا به حق علی اصغر همیشه پشت و پناهت باشه

اونروز نی نی های زیادی اومدن با لباسهای مختلف

و من چون لباس براتون نخریده بودم صبح رفتم یک دست لباس خوشکل گرفتم

و رفتیم مراسم

این عکس هم با همون لباس شماره داری سینه میزنی

قربونت برم خیلی لباس بهت میومد و خوشکل و بانمک شده بودی

اما تو مراسم خیلی نتونستم ازت عکس بگیرم آخه بین مراسم که درست ندیدم ازت عکس بگیرم

آخر مراسم هم که خواستم ازت عکس بگیرم به خواب ناز رفته بودی

راستی امشبم شب حضرت علی اصغر (ع)

میخوام این لباسها رو تنت کنم و به مراسم بریم

اگه عکس جدیدی گرفتم بعدا به پست اضافه میکنم

فعلا که تازه مامان جونی برده بودت حمام و حسابی آب بازی کردی

و خسته شده بودی و وقتی از حمام اومدی بیرون شیر خوردی و خوابیدی

 

تو این عکس دخملم داشتی مداحی میکردی میکردی

و میخواستی بگی منم از مداحان محترم کم ندارم

 

 

ازت تعریف کردم خیلی ذوق کردی عزیز دلم

 

 

 

اینجام که همون ژست معروفت گرفتی

تو رو خدا لبات نگاه کن

 

 

 

 

تو این عکسم داشتی سینه زنی میکردی

قربونت برم عزیز دلم اینقدر قشنگ سینه میزنی

 

 

این عکسام ادامه همون سینه زدنه

 

 

 

تو این عکسام که آخر مراسم بود

و همونطور که گفتم شما به خواب ناز رفته بودی عزیز دلم

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان آلما
19 آبان 92 21:32
عزیز دلم چقدر لباس بهت میاد. واسه ما هم دعا کن
زهرا،عمه ی سروش
20 آبان 92 22:52
الهی قربون سینه زدنت برم، با این لباس چقدر ناز شدی. راستی با تبادل لینک موافقید؟ خبر کنید