فدای خنده های شیرینت
دختر قشنگم
لب خنده هاتو وا کن منو از خودم جدا کن
توی این دنیای غمگین مهربون شو با ما تاکن
از تو ماه صورت تو من فقط یه خنده می خوام
ازهمه شادی دنیا لبی که می خنده می خوام
نفس من
تو بخند تامن بخندم در به رو غم ها ببندم
تو بخند دلبرک من خنده هاتو می پسندم
تو بخند ،خنده قشنگه خنده ی تو نفسه
من با تو جون می گیرم بی تو آروم می میرم
سلام دخمل قشنگم
از خنده های شیرینت گفتم
اما این چند روز خنده رو از لبای من بردی
آخه مریضی خیلی بدی گرفته بودی
از اسهال استفراغ و تب شدید با سرماخوردگی شدید هیچی هم که نمیخوردی
شدی پوست استخون عزیز دلم
اینقدر بی حال شده بودی که فقط میخاستی بخوابی
واقعا باورم نمیشد شما همون ریحان کوچولوی شیطون خودمی
منم فقط با دیدنت غصه میخوردم
عزیز دلم انشاالله که دیگه هیچ وقت مریض نشی
چند بار دکترت بردم آخرم به دستای کوچولوی خوشکلت سرم زدن
تا یک کمی سرحال شدی
هنوزم دارم مرتب بهت شربت و چرک خشک کن میدم
انشاالله که هیچ وقت هیچ نی نی مریض نشه
آخه تحملش برای مامانها خیلی سخته عزیز دلم