یگانه دختر ریحان جانیگانه دختر ریحان جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره
گل پسرم امیرحسین خانگل پسرم امیرحسین خان، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

زیباترین لبخند خداوند ریحان جان

رفتن به پارک با کوچولوی خوشکلم ریحان

سلامی دوباره بعد از چند روز دوباره آپ شدم آخه دخملم داره بزرگ می شه و هر روز کارای جدید و بامزه ای انجام می ده به قول خاله خانومم بچه ها تا یک سالگی هر روز یک کار جدید انجام میدن و با این شیرین کاریهاشون اطرافیان جذب خودشون می کنن        جونم براتون بگه از کارای جدید جوجوی خوشکلم اینکه جدیدا عاشق خوردن انگشت پاهات شده ...
8 خرداد 1392

میلاد حضرت علی و روز پدر مبارک

سلام به همه    اومدم با یک روز تاخیر تولد حضرت علی و روز پدر رو به همه باباهای مهربون به خصوص بابای خودم و همسر عزیزم تبریک بگم انشاالله که سالیان سال سالم و سلامت باشن و سایه شون بالای سرمون باشه آخه اولین سالیه که همسرم به یمن اومدن دخمل خوشکلم به زندگیمون بابا شده پس از طرف ریحان کوچولوی خودم هم این روز به بابا جونش تبریک می گم دخملم این روزها خیلی شیرین شده که یک موقعهایی می خوام درسته قورتش بدم مرتب که آواز می خونه و اینقدر قشنگ چه چه میزنه      که به قول باباش هایده و مهستی باید جلوش لنگ بندازن ...
4 خرداد 1392

دارو خوردن ریحان مامان

دخمل خوشکل مامان اصلا به دارو علاقه نداره و باید اینقدر جلوی خانوم خانوما فیلم بازی کنیم    تا شربت آهن و قطره AD رو بهش بدیم بدتر از اون اینکه جدیدا کلا به قاشق هم حساس شده و حساس شدنش به قاشق شده سوژه خنده مخصوصا عمه خانومش مرتب قاشق خالی می بره نزدیک دهان دخملم   دخملم هم فکر می کنه شربته و سریع عکس العمل نشون می ده و پورپور می کنه و مقاومت می کنه   که حتی قاشق نزدیک دهانش هم نشه و ...
1 خرداد 1392

رفتن با ریجان جان به حرم در شب تولد امام جواد (ع) و علی اصغر

سلامی دوباره امروز برای چندمین بار دوباره آپ شدم گفتم تا خبر داغه بگم جونم براتون بگه امروز عصر با دخمل خوشکلم رفتیم حرم جاتون خالی همه چی خیلی خوب بود هوام که عالی بود بهتر از همه اینکه من اصلا نمی دونستم شب تولد امام جواد و علی اصغر بود تو این شب عزیز ریحانم بیمه حضرت علی اصغر کردم ریحانم اولش خواب بود وقتی چشماش باز کرد شوکه شد قیافش اون لحظه خیلی بانمک و دیدنی بود چون طبق معمول از دیدن اینهمه آینه کاری و لوسترهای بزرگ کلی ذوق زده شد و سر از پا نمیشناخت اصلا انگار دنیا رو بهش دادن...
31 ارديبهشت 1392

دمر خوابیدن فسقلکم

سلام مامانای عزیز من یک مشکلی دارم من دختر نازم از حدود دو ماهگی به شکل دمر می خوابوندم و چون می دیدم هر وقت خسته می شه سرش از روی بالش به سمت دیگه می چرخونه گفتم پس مشکلی نداره اما کم کم به مرور زمان وروجکم به دمر خوابیدن عادت کرد به طوریکه اگه الان دمر نخوابه با کوچیکترین صدایی سریع از خواب بیدار می شه و چون اطرافیان مخصوصا مامان جونی از دمر خوابیدن دخملم ناراحت می شه و می گه خوب نیست و ضرر داره منم نمی دونم چه کار کنم اگه کسی در مورد دمر خوابیدن نوزاد چیزی می دونه به منم بگه خوشحال می شم   ...
30 ارديبهشت 1392

جینجیل عمه و جوجوی عمو

دخمل کوچولوی من غیر از اینکه زندگی دو نفره من و باباش شیرین کرده به خونه آقا جون و مامان جونشم رونق داده و برای اونام خیلی عزیزه و به قول خودشون جینجیل عمه و جوجوی عمو مجیدشه یک عمو فسقلم داره که اونم خیلی دوستش داره البته این دوست داشتن دو طرفه هستش و وروجک منم وقتی اونها رو می بینه خیلی ذوق می کنه و دوست داره باهاش بازی کنن و باهاشون حرف می زنه البته اینم بگم که مامان بابای خودم چون نزدیکم نیستن دیر به دیر می بیننش ولی برای اونام خیلی عزیزه و مرتب سراغش می گیرن که چه کار جدیدی می کنه و خیلی ابراز دلتنگی می کنن ریحان جان مامان خیلی دوستت دارم و به وجودت افتخار می کنم تو برای من خیلی عزیزی بوسسسسس...
30 ارديبهشت 1392

گل غلتان ریحان جان مامان

سلا سلام به همه دوستان عمو جون دخملم یک عالمه گل محمدی از کاشان آورده بود که دخمل نازم گل غلتان کنیم تا به قول معروف از حساسیتهای فصلی در امان باشه اینقدر دختر خوشکلم از این کار خوشش اومده بود که مرتب ذوق می کرد و از خودش صدا در می آورد مامان جونی همه گلها رو پرپر کرد و اضافه هاش برداشتیم و ریختیم تو پارچه سفید و بقیش که تو عکس می بینید انشاالله بلا و مریضی و حساسیت از همه نی نی ها و نی نی خودم دور باشه قربونش برم دخملم خیلی ناز و خوردنی شده   ...
29 ارديبهشت 1392