یگانه دختر ریحان جانیگانه دختر ریحان جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
گل پسرم امیرحسین خانگل پسرم امیرحسین خان، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

زیباترین لبخند خداوند ریحان جان

یک ماهگی فندق کوچولوی مامان...

سلام دوستان عزیزم بعد یک غیبت طولانی بالاخره اومدم آخه سرم خیلی شلوغ شده  و با اومدن این وروجک دیگه باید حواسم خیلی بیشتر بهشون باشه البته حدود یک ماهی هم یزد بودم و دسترسی به نت نداشتم همینجا یک ماهگی پسرم تبریک میگم انشالله همیشه سالم و سلامت باشی گل پسرم اینقدر روزها زود میگذره انگار همین دیروز بود که برای آبجی خانومت وبلاگ ساختم  و مرتب ماهگردهاش تبریک گفتم و الان برای خودش خانومی شده خیلی دوست داره و همش دوست داره شما که داداشیش هستی بغل کنه بوست میکنه نازت میکنه رو پا میگذارتت  و خلاصه کلی برنامه داریم با شما دو...
21 مرداد 1395

یک خبر بسیار مهم...

سلام دوستان عزیزم امروز اومدم تا یک خبر غیر منتظره بهتون بدم آخه اصلا تو گفتنش توی این وبلاگ شک داشتم و گفتم وبلاگ دیگه بسارم ولی بالاخره به این نتیجه رسیدم که  توی همین وبلاگ ادامه میدم بله دوستان ریحان جان من در روز 21 تیر صاحب یک داداش ناز و خوشکل به اسم امیر حسین شد این امیرحسین کوچولو که خیلی هم فسقلی و ریزه میزه هست   وزنش 3/80 گرم  قدش 49 cm    و دور سر 34   cm بود چون ریحانه نسبتا درشت بود این امیر حسین خان خیلی فسقلی به نظر میاد و مراقبت و شیردهی یک مقدار سخت تر شده خیلی پسر عجولیه و طبق تاریخ سونوگ...
17 مرداد 1395

عکسهای آتلیه ریحان جان در 2/5

سلام به دختر زیبایم و به همه دوستان وبلاگیم عکسهای زیر همونطور که از تیترش هم معلومه تقریبا برای یک سال پیشه که بالاخره رفتم از آتلیه تحویل گرفتم و زیبا شده بودن و مخصوصا اونیکه باپایه هست خیلی دوستش دارم البته اینو بگم که این عکسها رو از روی شاسی گرفتم به خاطر همین کیفیتش جالب نشده ...
16 مرداد 1395

روز دخملی و ...

سلام دختر قشنگم سلام نفس و زندگی من دختر زیبای من اگه فقط یه دونه دختر خوب و مهربون توی دنیا باشه، اون تویی... راستی اینم میدونستی تمام عروسک‌های دنیا تا همیشه یتیم می‌موندن اگر خدا دختر را نمی‌‌آفرید خداوند ناز خود را در دختر تجلى کرد اى نازترین ناز خدا روزت مبارک تولد حضرت معصومه (س) و روز دختر بر همه دخترای گل ایرانی مخصوصا دخمل ناز خودم مبارک باشه دختر ناز من نمیدونم در وصف شیرین زبونیات، خود شیرینیهات ، شیطنتهات و قشنگیات چی بنویسم همین بس که از نظر من تو قشنگترین شیرین ترین  ...
14 مرداد 1395

و اینبار چهل و یک ماهگی عزیزکم...

سلام به روی ماه دخترک دردانه خودم که این روزها شیرین و شیرین تر ازهمیشه ای هر روز که میگذره تو شیرین تر از قبل میشوی و من عاشقتر ومن در عجبم که چه رازیست بین دوست داشتن ما که البته هزاران بار فراتر از دوست داشتن است ،شاید عاشقی باشد.... . عزیز دل مامان روزها و لحظه و ساعت ها به قدری سریع میگذرد و من حسابی در این بین کم می آورم نمیدونم چه جوری شیرین زبونیهات و دلبریهات به زبون بیارم از اتفاقات این مدت بگم که چهارشنبه 15 اردیبهشت برای عروسی هانیه جون به یزد رفتیم خیلی خوش گذشت مخصوصا به شما و حسابی تا تونستی عشق و حال کردی بعد از اون هم ...
27 ارديبهشت 1395

دخترک چهل ماهه من...

سلام  نفس مامان سلام دختر شیرین زبونم سلام به همه وجودم عزیز دلم چهلمین ماهگرد تولدت برابر بود با اولین ماه سال عدد چهل که مقدسه رو به فال نیک میگیریم انشالله که همیشه سالم و سلامت باشی عزیز دلم چهلمین ماهگردت مبارک باشه انشالله 140 سالگیت جشن بگیریم از بعضی از بلبل زبونیهای این ماهت بخوام بگم اولیش اینکه چند شب پیش شبکه نسیم داشت یک قسمتی از یک فیلم طنز قدیمی نشون میداد که تو اون فیلم مهران غفوریان به زور میخواست مسافر سوار کنه و مرتب به آقای بنفشه خواه میزد که سوار ماشین بشه و دربست حساب کنه چند روز بعدش من به...
27 فروردين 1395

نوروزنامه 1395

سلام به زیبایی این روزهای بهاری که همه چیز بوی تازگی و طراوت میده اول به شما دوستان عزیزم بعد هم به شما دخمل نازم که سومین بهار زندگیت رو لمس کردی انشالله سال جدید سالی باشه پر از موفقیت و شادی برای همه و خبرهای خوب به خصوص برای شما عزیز دل مامان سال تحویل امسال کنار خانواده مامان جونی بودیم و حدود 5 روز اول بااونها بودیم روزهای خوبی بود پر از عید دیدنی و دید و بازدیدها که البته برای شما هیچ چیز جذابتر از عیدیهاش نبود دخمل قشنگ مامان روز پنجم عید هم به یزد رفتیم که همون روزی که یزد رفتیم خاله خدیجه ام(خاله کوچیکی) زایمان کرده بود ...
16 فروردين 1395

اندر احوالات 39 ماهگی خانوم طلا+سفرنامه مشهد مقدس...

سلام به تو دختر عزیز تر از جانم عزیز دل مامان این روزهات داره خیلی سریع میگذره و کم کم داریم به پایان سال میرسیم روزهایی که پر بود از شادی و شیرینی و البته مطمئنا ناراحتی هم بود که وجود شما دخملی با اون شیرین زبونیهات تحملش را خیلی آسانتر کرد کوچولوی ناز مامان اول از همه 39 ماهگیت بهت تبریک میگم واقعا دیگه برای خودت خانومی شدی از این مدت بگم که اتفاقات زیادی افتاده اول اینکه امام رضا طلبید و قسمت شد با خانواده بابایی چهارشنبه 12 اسفند به مشهد مقدس رفتیم خیلی خوب بود و خوش گذشت همه چیز عالی بود حرم تقریبا خلوت و خوب بود برای زیارت هتل و غذاهاش...
22 اسفند 1394

37 ماهگی عسل بانو...

سلام عشقم ، عمرم ، نفسم و اصلا همه زندگیم خوبی دختر ناز و شیرین زبونم 37 ماهگیت بهت تبریک میگم عزیزم انشالله تولد 137 سالگیت با هم جشن بگیریم عزیز دلم شرمنده میبخشید به خاطر مشغله فکری نتونستم یک مدت بیام برات بنویسم ماشالله شما هم که حسابی شیرین زبونی و شهد و شکر از دهان مبارکت میاد بیرون مثلا اینکه آقا جون بهت گفته بیا یکی بوس بده تا فلان چیز برات بخرم شما هم گفتی آقا جون چقدر میگی بوسم کن مگه بوسم مفتیه قربونت برم که از حالا اینقدر فکر پولی حتی بوسهاتم قیمتی هستن دیگه اینکه بابارضاتون از جلوی سر کم مو هستن آقا جون اذیتت میک...
27 دی 1394

اندر حکایت سیاستهای دخمل شیرین زبون...

سلام سلام به همگی بعد هم سلام به عشق فسقلیم خوبی عشقم عزیز دل مامان نمیدونم چه جوری از شیرین زبونیهات دلبریهات و حرف زدنات بنویسم واقعا تکی به خدا نمونه اش بگم با توجه به ازدواج عمه خانومت و سرازیر شدن انگشترهای مختلف به خونه شما هرروز میرفتی سراغ انگشترهاش و انگشترهاش دست میکردی بعد هم میپرسیدی این انگشترها به دستم میاد بعد هم به عمه خانومت میگفتی از کجا آوردی و میگفت حامد برام خریده و شما هم گفتی پس چرا حامد برای من نخریده یک روز هم به من اصرار کردی که برات انگشتر بخرم من هم گفتم چکار انگشتر داری سریع رفتی تو اتاق عمه ...
15 دی 1394