یگانه دختر ریحان جانیگانه دختر ریحان جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
گل پسرم امیرحسین خانگل پسرم امیرحسین خان، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

زیباترین لبخند خداوند ریحان جان

روز دختر...

""دختـــــــر""   ❤❤❤❤ یعنــــی لبخنــــد دلنشیـــن خـــــدا.... ❤❤❤❤     سلام دختر قشنگم اگه فقط یه دونه دختر خوب و مهربون توی دنیا باشه ، اون تویی . . . تقدیم به بهترین دختر دنیا و امید حیات من با آرزوی بهترین و برترین ها برای فرشته زندگیم . . . روز دختر بر تمامی گل دخترای نی نی وبلاگی و دخمل قشنگ خودم تبریک میگم   این چند تا عکس زیر مربوط میشه به ادامه عکسهای سفرمون به یزد خوشحال میشم با چشم های خوشکلتون ببینیدشون توی این چند تا عکس زیر...
7 شهريور 1393

نمره 20 من بیست ماهه شد...

سلام به دوستان خوب خودم و سلام به دخمل قشنگم چند وقتی غایب بودم آخه بعداز عید فطر رفتیم یزد و دیروز از یزد برگشتیم از اتفافات این روزها بگم که اول از همه 20 ماهه شدنت رو به دخمل شیطون بلای خودم تبریک میگم انگار همین دیروز بود19 ماهگیت تبریک گفتم واقعا چقدر روزها و ماهها پشت سر هم به سرعت برق و باد طی میشه و دخمل خوشکل من هر روز نسبت به روز قبل بزرگتر و خانوم تر و البته شیطونتر میشه از مسافرتمون به یزد بگم که همه با دیدنت تعجب کردن آخه تقریبا 4 ماه بود که یزد نرفته بودم و بعد از 4 ماه همه با دیدنت شوکه شدن و گفتن کلا عوض شدی قربونت برم و همه گفتن چقدر خانوم شدی جیگر م...
27 مرداد 1393

نوزده ماهگی ریحان عزیزم

سلامی به گرمی این روزهای تابستان اول به دوستان خوبم بعد هم به دخمل عزیزتر از جانم خوب و خوشی عزیز دلم شرمنده چند وقتیه نبودم آخه ماه رمضونه که میدونی خیلی سخته بخوام به همه کارهام برسم شما هم که هزار ماشالله هرچی بچه شیطونه تو جیب کوچیکت جا میشه عزیز دلم اول از همه 19 ماهگیت بهت تبریک میگم عزیز دلم بزرگ تر شدنت مبارک .   واقعا نمیدونم چه طور این روزها به سرعت برق و باد میگذره و شما اینقدر داری روز به روز بزرگ و بزرگتر میشی و دلبریهات هم مثل خودت بزرگ و بزرگتر میشه از شیرین کاریهات بگم که چند روزیه عمو فسقلت تبلت خریده و شما هم عاشق تبلت ...
27 تير 1393

ریحان جان و شاهین خان

سلام دوستان طاعات قبول با روزه و روزه داری خوبین از این روزهای دخملی بگم که امروز دیدم دخملی خیلی راحت با گوشیم کار میکنی به طوریکه عاشق یکی از فیلمهای گوشیمی خیلی راحت چند تا آیکن میزنی و با اینکه منوهای زیادی باید بری تا به فیلم برسی خیلی راحت اینکار کردی وقتی باباجونی دید از کارت واقعا ذوق زده شد حتی میتونی تو قسمت بازیهاش بری و بازی میاری و میدونی چه جوری بازی میکنن قربونت برم دخمل باهوشم هنوز خیلی زوده بخوای اینقدر حرفه ای با موبایل کار کنی عزیز دلم امروز که غذات بهت دادم به شکل خیلی بامزه گفتی میسی(مرسی) قربونت برم که اینقدر با ادبی دخمل خوشکلم ...
16 تير 1393

این روزهای نفسم

سلام به دوستان روزه دارم توی این ماه عزیز از همه شما روزه دارها التماس دعا دارم و سلام به دخمل شیطون بلای خودم مامانی نمیدونم چرا اینقدر به شیر وابسته شدی شکموی من آخه نمیگی من بیچاره روزه هستم فقط میخوای بچسبی به من و شیر بخوری هرچی هم خوراکی میگذارم جلوت میخوری بعد هم میگی عیشی(شیر) بدتر از اون اینکه دوست داری به حالت خوابیده شیر بخوری و لباس منو میگیری میکشونی طرف اتاقت و میگی عیشی لالا قربونت برم جیگر مامان که اینقدر راحت طلبی عزیز دل مامان از این روزهات بگم که بازم خیلی شیطون و بلا شدی و البته یک خصوصیت بد هم پیدا کردی جدیدا که برای رسیدن به هر چیزی سریع بغض میکنی و میزنی به گریه ...
9 تير 1393

هیجده ماهه شدی...

سلام عزیز دل مامان و سلام  به دوستای نی نی وبلاگی خودم بعد از کلی غیبت با کلی خبر اومدم اول از همه اینکه دخمل قشنگم هیجده ماهه شدی مبارکت باشه عزیز دلم باورم نمیشه اینقدر زود 18 ماه گذشت یعنی بعد از این هم اینقدر زود میگذره واقعا باورش برام سخته چهارشنبه 28 خرداد واکسن 18 ماهگیت زدم عزیز دلم اولش که رفتیم درمانگاه کلی شیطنت کردی بعد هم قد و وزنت چکاپ کرد وزنت 12 kg قد     84  cm دور سرت   48 cm که گفت خدا رو شکر همه چیزت عالیه عزیز دلم بعدش که واکسن زدی کمی گریه کردی ولی بعدش مظلوم شدی و...
27 خرداد 1393

شیطنتهای مادرانه

سلامی به گرمی این روزهای بهاری به همه دوستان خوبم و به دخمل نانازم خوب و خوشین راستی تو این پست میخوام از حس عجیب دخملم بگم راستش بخوای از بچگی دخملم همه چیز بو میکرد الان دیگه خیلی شدت گرفته به طوریکه هر غذایی که میخوام بهش بدم اول بو میکنه بعد میخوره اگه از بوش خوشش نیاد اصلا دهان نمیزنه مثلا فلفل دلمه ای گفت بده بهش دادم بو کرد بعد هم پرت کرد اون طرف حتی یک چیز جالبتر بگم از روی بو وسایل بقیه هم تشخیص میده     مثلا کت عموش برداشته بود بو میکرد گفت عمو مجید یا زیر پوش باباش روی مبل بود برداشت بو کرد بعد گفت بابایی نمیدونم نمونه مشاب...
4 خرداد 1393