یگانه دختر ریحان جانیگانه دختر ریحان جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره
گل پسرم امیرحسین خانگل پسرم امیرحسین خان، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

زیباترین لبخند خداوند ریحان جان

زیبا روی 27 ماهه من...

سلام دخترکم سلام عزیزکم و سلام به تو که تمام هستی من هستی نفس من زبانم از توصیفت عاجز است از بس که در این روزها شیرین زبانی میکنی شیرین کاری و دلبری میکنی و همه رو عاشق خودت کرده ای واقعا نمیدونم این روزهات رو چه جوری بیان کنم که حق مطلب ادا کنه آخه وقتی باهات حرف میزنم فکر نمیکنم مقابل من  دخترک 2 ساله نشسته چون واقعا حرفات رفتارت و کارهات به بچه 2 ساله نمیخوره خوشمل من 27 ماهه شدنت هم بهت تبریک میگم انشالله ماه زیبایی  که پیش رو داری و البته سال جدیدی هم که پیش رو داری سا...
24 اسفند 1393

دخترک 26 ماهه من...

سلام دختر عزیزم به همین زودی 26 ماهه شدی 26 ماهه شدنت تبریک میگم عزیزم کوچکترین کاری که از دستم بر میاد نفس من انشالله که سالیان سال سالم و سلامت باشی این روزها که میگذره روز به روز بیشتر دلتنگ گذشته میشوم باورم نمیشه که چقدر زود داره روزها میگذره و دیگه داریم روزهای آخر سال سپری میکنیم بزرگ شدی خانوم شدی برای خودت سری تو سرها در آوردی واقعا نمیتونم این روزهات رو وصف کنم از بس که دلبری میکنی و برام شیرین زبونی میکنی و خودت لوس میکنی و با این کارهات روز به روز عزیز تر میشی عسلکم دختر قشنگم برای خودت...
27 بهمن 1393

شیرین زبونیهای این روزهای عسلم...

سلام عشق کوچولوی من سلام همه وجود من و سلام نازنین من عزیز دل مامان میبخشید این روزها اصلا دستم به نوشتن نمیره شما هم که هزار ماشاالله شیرین زبونی و بل بل زبونیهات بی نهایت شده دختر قشنگم این روزها که داره میگذره استعدادت توی یادگیری همچنان بی نهایته و من خوشحال از این همه استعداد و شرمنده از این همه تنبلی در یادگیری شما نمیدونم ولی اصلا این روزها حوصله آموزش و بازی کردن با شما رو ندارم از اتفاقات این مدتی که نبودم بگم اول از همه در روز اول بهمن همزمان با روز تولدش بابابزرگ بابایی از دنیا رفت و برای همیشه با این دنیای فانی خداحافظی کرد خی...
23 بهمن 1393

اندر احوالات نفس 25 ماهه من

سلام عشق کوچولوی من می بخشین مامان جان چند روزه حس نوشتن نبود و نیومدم وبلاگت امروز دیگه گفتم تنبلی بسه و بیام برای شما دخمل قشنگم بنویسم از پیشرفتهای زیادی که داری از شیرین زبونیهات از مهر و محبتی که به همه داری قربونت برم من الهی قبل از اینکه شروع کنم 25 ماهه شدنت بهت تبریک میگم شکوفه زیبای من انشالله همیشه همیشه سالم و سلامت باشی زندگی من از احوالاتت بگم  عزیز دلم توی این مدتی که نبودم شما سرماخوردگی شدیدی گرفتی مثل همیشه و داروهای چرک خشک کن و دو تا آمپول بهت زدن بعد چند روز دیدم بدنت شروع کرده به ...
27 دی 1393

دخترکم در شهر بازی...

سلام دخترک دو ساله من هر روز که میگذرد بیش از پیش دلتنگ گذشته می شوم روزهای شیرینی که هرگز تکرار نخواهد شد روزهایی که هر روز با شیرین زبونیهات و جمله های بامزه ی جدیدی که میگویی قند در دلمان آب میشود مثل اینکه مامان جونت لباس جدید پوشیده بود بهش گفتی وای مامان جون لباس پوشیدی خوشل(خوشکل) شدی یا چیز جدیدی که ببینی خوشت بیاد میگی مامان بیبین ashane (قشنگه) هر جمله ای که میگی هزار دفعه برات غش و ضعف میکنم آخر شما را چه به این حرفها یا اگه از چشمام اشک بیاد میگی مامان geye کردی اشک ریختی یا اگه از چشمهای خوشکلت اشک بیاد میگی مامان بیبین اشکم ریخت ...
6 دی 1393

نفسم دو ساله شد...

آهای...آهای...خبر...خبر...    ریحان من دو ساله شد روزی که به دنیا آمدی،من متولد شدم... و از آن روز هم دخترم شدی و هم همه چیزم... دختر آسمانی من، جهانم با تو شکرانه هایش بیشتر است و تو عاشقانه ترین باور خواب و بیدار منی... گوشه دلم را روز به روز با نگاه رو به تکامل تو آغاز می کنم... سایه خدای عشق بر قلبت مدام دخترم... بالاخره روز تولدت رسید.. به همین سادگی نازگلکم دو ساله شد ...  البته برای من ساده نبود.... تو لحظه به لحظه این دو سال با بزرگ شدنت من جون گرفتم...
27 آذر 1393

23 ماهگی ناناز خانوم

سلام دوستان متاسفانه سفرم به یزد و غیبتم خیلی طولانی شد شرمنده اتفاقات زیادی در این مدتی که نبودم افتاد اول همه بیست و سه ماهگیت با کلی تاخیر تبریک میگم نفس من انشالله که 120 ساله بشی تا ششم آذر برابر با پنجشنبه شب شهادت حضرت رقیه  شبها که از خواب بیدار میشدی دو تا سه مرتبه بهت شیر میدادم و از جمعه شب که روز شهادت حضرت رفیه بوداز حضرت رقیه مدد گرفتم که کمکمون کنه و تصمیم گرفتم دیگه تو شب هم بهت شیر ندم و دوره شیرخوردنت به طور کامل قطع کنم خیلی استرس داشتم آخه نصف شب که بیدار میشدی چشمات باز نمیکردی و فقط دهانت باز میکردی و منتظر...
27 آبان 1393