از شیر گرفتن دخمل خانومم...
سلام دوستان و سلام به دخملم که اینبار دیگه واقعا خانوم و بزرگ شدی عزیزکم عزیز دلم یکی از سخت ترین کارهای زندگیم رو توی این روزها انجام داد جمعه صبح 23 آبان تصمیم گرفتم که دیگه بهت شیر ندم عزیز دلم واقعا احساس بدی داشتم حدود دو سال بود که وقتی تو آغوشم قرار میگرفتی و با شیر خوردن آروم میشدی و بیشتر از شما من از اینکه تو کنارم اونجور آروم میگرفتی و شیر میخوردی لذت میبردم خیلی سخت بود احساس بدی داشتم فکر میکردم یک آدم ظالم هستم که بزرگترین ظلم به جیگر گوشه ام میکنم عزیز دلم منو ببخش واقعا چاره ای نداشتم کاری بود که بالاخره باید انجام میشد و این تصمیم سخت روز...
نویسنده :
مامانی
14:08