یگانه دختر ریحان جانیگانه دختر ریحان جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره
گل پسرم امیرحسین خانگل پسرم امیرحسین خان، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

زیباترین لبخند خداوند ریحان جان

سه ساله شدن نفسم...

سلام زیباترینم سلام عزیزترینم باورم نیست که از اون روز بارونی که پاهای خوشکلت بهش وارد شد سه سال میگذره واقعا انگار همین دیروز بود مادر کمی آهسته تر بزرگ شو آخر وقتی به گذشته نگاه میکنم تصور اینکه سه سال از اون روز زیبا میگذره برام غیر قابل باوره واقعا چطور به چشم برهم زدنی گذشت کاش بیشتر لذت برده بودم عزیز دل مادر اینقدر سریع پیشرفت کردی و الان یک دختر شیرین زبون 3 ساله شدی که همه با حرف زدنات و شیرین زبونیهات تصور میکنن 4_5 ساله هستی زیبای خفته من خواهش میکنم از این پس کمی آهسته تر بزرگ شو تا بتونم کمی این ...
27 آذر 1394

35 ماهگی و اتفاقات متعدد...

سلام عشق کوچولوی من که روز به روز بزرگ و بزرگ تر میشی نفس من 35 ماهگیت بهت تبریک میگم انشالله تولد 135 سالگیت جشن بگیرم عزیز دل مامان از اتفاقات این مدت بگم که که 18 آبان من با بابایی و خانواده بابایی عازم کربلا شدیم و به ناچار شما دخمل نازم به یزد بردم و پیش مامان جون زهره موندی آخه اگه میبردمت هم خودت خیلی اذیت میشدی چون درک درستی از زیارت نداری و خسته میشی و در ضمن ترسیدم مریض بشی و تصمیم گرفتم که نبرمت هرچند دوری از شما هم برای من خیلی سخت بود ولی نبردمت و شما هم با در نظر نگرفتن بعضی از کارهات دختر خوبی بودی ...
27 آبان 1394

34 ماهگی نفسم...

ریحان عزیزم سرت را بالا بگیر و چشم هایت را باز کن تا با نگاه تو خورشید مجبور شود به زمین گرمای دو چندان  ببخشد دستانت را به من بده زندگی با حس ظریف انگشتانت زیباتر میشود پیش از آمدنت دنیا هرچه بود و روزگار هرطور میگذشت حال دیگر فرقی نمیکند مهم این است که قدم هایت برکت و رحمت اند بر لحظه های امروز من نفس زیبای من 34 ماهگیت مبارک دخترک کوچولوی من با نفس هات زنده ام و هر روزم رو با دیدن خنده های شیرینت و شیطنت های نمکینت سپری میکنم واقعا رفتارهات خنده هات و شیرین زبونیهات منحصر به فرده مثلا دیروز رفته بودیم هیئت یکی از بچه ها...
6 آبان 1394

ماه محرم هم آمد

سلام دوستان عزیزم و سلام دخمل نازم ماه محرم هم آمد دوستان عزیز در این شبهای محرم خیلی التماس دعا دارم انشالله که عذاداریهاتون قبول باشه عزیز دلم دیروز رفتم برات لباس مشکلی بخرم لباس خوشکلی پسندم نشد نفس مامان از اتفاقات این مدت بگم مهمترین اتفاق این ماه به دنیا اومدن پسر خوشمل خاله نسیم حسین آقاست که 7 مهر به دنیا اومد و من هم که منتظر بهانه برای سفر به دیارمون هستم و همون روز به یزد رفتیم پسر ناز و کوچولویی به پسر خاله های دخملی اضافه شد که خدا را شکر فعلا بهش حسودی نمیکنی برعکس پسر خاله فاطمه که به محض به دنیا اومدنش مثل کارد و پنیر بودید و ...
23 مهر 1394

و اینبار 33 ماهگی جان جانان...

سلام جان جانانم خوبی عزیز دلم ایندفعه هم اومدم با چند روز تاخیر 33 ماهگیت تبریک بگم خیلی زود میگذره خیلی زود... کاش بیشتر از کنار هم بودن لذت ببریم  کاش میتونستم نهایت لذت از این روزهای شیرینت ببرم و کاش بیشتر قدر این لحظات شیرین باهم بودن بدونیم کوچولوی من خیلی دوست دارم از اتفاقات این مدت بگم و باز هم اول مهر و باز هم شروع مدارس با اون آهنگهای خاطره انگیز که واقعا آدم یاد حس و حال اون روزها میندازه روزهای شیرینی که آرزوی بازگشت به حتی یکی از اون روزها میتونه آرزوی هرکسی باشه روزهای شیرینی که دغدغه فکریمون شکستن س...
5 مهر 1394

سی و دو ماهگی نفسم...

سلام عزیز دل مامان و سلام به دوستان عزیزم خیلی دلم برای دوستان مجازی و وبلاگ دخملی تنگ شده بود اول از همه سی و دو ماهه شدنت بهت تبریک میگم دخمل قشنگم شرمنده مدت طولانی نبودم آخه حدود یک ماه رو با دخمل قشنگم رفته بودیم یزد و قبلش هم مامان جون و آقا جون و خاله نسیم و خانواده و خاله فائزه و عمه خانوم اومدن خونمون بعد باهم رفتیم به ولایت از یزد هم بگم که بهمون خوش گذشت  و چند تا عروسی هم رفتیم که شما حسابی ذوق کرده بودی و میرقصیدی و خوش بودی از رابطه ات با محمد امین خان بگم که بعد گذشت 5 ماه که  ندیده بودیش هم...
27 مرداد 1394